(Iranian Journal of Economic Studies (IJES
بسیاری از مشکلات بهینه سازی سبد سرمایه گذاری با تخصیص دارایی هایی که قیمت نسبتاً بالایی در بازار دارند ، درگیر هستند. بنابراین ، هنگام مواجهه با مسائل بهینه سازی پرتفوی، باید مقدار صحیح دارایی ها بدست آورده شود. این پژوهش تمرکز در ارائه مدل بهینه سازی سبد سرمایه گذاری چند هدفه میانگین ـ ارزش در معرض خطر بر مبنای مساله کوله پشتی با در . بیشتر استراتژی متنوع سازی سبد بسیاری از مشکلات بهینه سازی سبد سرمایه گذاری با تخصیص دارایی هایی که قیمت نسبتاً بالایی در بازار دارند ، درگیر هستند. بنابراین ، هنگام مواجهه با مسائل بهینه سازی پرتفوی، باید مقدار صحیح دارایی ها بدست آورده شود. این پژوهش تمرکز در ارائه مدل بهینه سازی سبد سرمایه گذاری چند هدفه میانگین ـ ارزش در معرض خطر بر مبنای مساله کوله پشتی با در نظر گیری گرفتن محدودیت های کاردینالیتی، کمیت و بودجه و متغیرهای گسسته دارد. ارزش در معرض خطر (VaR) به عنوان دومین تابع هدف بر مبنای دو رویکرد متفاوت پارامتریک (ماتریس واریانس کواریانس) و ناپارامتریک (تاریخی) برای ارزیابی ریسک در مدل بهینه سازی سبد سرمایه گذاری مبتنی برمساله کوله پشتی در نظر گرفته شده است. در این راستا، از بهترین تخمین زننده ها مدل های خانواده گارچ برای برآورد نوسانات شرطی بازدهی در ماتریس واریانس- کواریانس بهره گرفته می شود، که مبتنی بر اندازه گیری و مقایسه معیارهای مختلف در انواع مختلف مدل های خانواده گارچ می باشد.در نهایت خروجی های حاصل از حل مدل پیشنهادی چند هدفه بهینه سازی سبد سرمایه گذاری که ریسک آن با این دو رویکرد متفاوت بدست آمده با یکدیگر مقایسه می گردند و رویکرد برتر در اندازه گیری ریسک در مدل پیشنهادی انتخاب و معرفی می شود.. نهایتا با بررسی یک مطالعه موردی واقعی از بازار سهام ایالات متحده، کارکرد مدل و الگوریتم ژنتیک رتبه بندی نامغلوب II بررسی و اعتبار سنجی می شود.
تحلیل مکانیابی هاب لجستیک در استان اصفهان با رویکرد حداقل سازی هزینه شبکه لجستیک در محیط GIS
اعظم جلائی؛ نعمت الله اکبری؛ بابک صفاری
چکیده
بهبود و ارتقای عملکرد لجستیک به عنوان یکی از اهداف مهم توسعه طی سالیان اخیر مطرح شده است. ایران علیرغم پتانسیل عظیم در تبدیل شدن به هاب لجستیکی منطقه از این منظر عملکرد ضعیفی داشته است. یکی از راهکارهای مطرح برای افزایش بهرهوری در زنجیره تأمین و کاهش هزینههای لجستیک ایجاد هاب لجستیک است. از آنجا که در نواحی مرکزی ایران هیچ هاب . بیشتر بهبود و ارتقای عملکرد لجستیک به عنوان یکی از اهداف مهم توسعه طی سالیان اخیر مطرح شده است. ایران علیرغم پتانسیل عظیم در تبدیل شدن به هاب لجستیکی منطقه از این منظر عملکرد ضعیفی داشته است. یکی از راهکارهای مطرح برای افزایش بهرهوری در زنجیره تأمین و کاهش هزینههای لجستیک ایجاد هاب لجستیک است. از آنجا که در نواحی مرکزی ایران هیچ هاب لجستیکی وجود ندارد، پژوهش حاضر درصدد شناسایی پهنه مناسب جهت احداث هاب لجستیک در استان اصفهان است. در این راستا ابتدا معیارهای مؤثر بر مکانیابی مراکز لجستیک (به تفکیک جبرانی و غیرجبرانی) شناسایی و سپس فرآیند مکانیابی طی دو مرحله تکمیل شده است. در مرحله اول به منظور شناسایی محدودههای امکانپذیر استان جهت احداث هاب لجستیک، محدودههای جغرافیایی مربوط به به معیارهای غیرجبرانی از پهنه استان حذف شدهاند. در مرحله دوم با رویکرد افزایش انتقال بار از مسیر جادهای به شبکه ریلی ابتدا به مدلسازی ریاضی هزینه کل شبکه لجستیک پرداخته شده و سپس هزینه استقرار هاب لجستیک در محدودههای امکانپذیر به تفکیک معیارهای جبرانی محاسبه و لایههای اطلاعاتی مربوط به هریک از آنها تهیه و درنهایت تمامی لایههای اطلاعاتی ایجاد شده با یکدیگر تلفیق شدهاند. نتایج پژوهش حاکی از آن است که پهنه مناسب جهت احداث هاب لجستیک، شمال شرق دایره حفاظتی مجموعه شهری اصفهان واقع در بخش مرکزی این استان است که بخش عمده فعالیتهای اقتصادی نیز در آنجا متمرکز شده است.
مدل مکانی هاتلینگ، توزیع مثلثی، مصرف کنندگان باتجربه و بی تجربه
صلاح سلیمیان؛ کیومرث شهبازی؛ جلیل بادپیما؛ نعیمه حضوری
چکیده
یک تصمیم گیری مناسب در انتخاب مکان بنگاه می تواند نقشی اساسی در بهبود رقابت و سودآوری آن ها داشته باشد. فرض اساسی بیشتر مطالعات مکان موجود فرض توزیع یکنواخت است که در دنیای واقعی کمتر مشاهده می شود. در مقابل ، توزیع مصرف کنندگان ممکن است به شکل یک مثلث باشد ، که در آن مصرف کنندگان در مرکز شهر جمع می شوند. از طرف دیگر ، نوع مصرف کنندگان . بیشتر یک تصمیم گیری مناسب در انتخاب مکان بنگاه می تواند نقشی اساسی در بهبود رقابت و سودآوری آن ها داشته باشد. فرض اساسی بیشتر مطالعات مکان موجود فرض توزیع یکنواخت است که در دنیای واقعی کمتر مشاهده می شود. در مقابل ، توزیع مصرف کنندگان ممکن است به شکل یک مثلث باشد ، که در آن مصرف کنندگان در مرکز شهر جمع می شوند. از طرف دیگر ، نوع مصرف کنندگان از نظر مصرف کنندگان باتجربه و کم تجربه نیز می توانند نقش موثری در تقاضای محصولات داشته باشند. بنابراین ، هدف از این مطالعه بررسی مدل مکان هاتلینگ با فرض توزیع مثلثی مصرف کنندگان و انواع مصرف کنندگان باتجربه و بی تجربه است.این مقاله با لحاظ فروض وجود دو نوع مصرفکننده باتجربه و بیتجربه که با یک تابع چگالی توزیع مثلثی پخش شدهاند، مکانیابی بهینه را تحلیل کرده است. نتایج نشان میدهد که توابع تقاضای دو بنگاه به مطلوبیت کسب شده از یک نوع غذای خاص و تعداد مصرفکنندگان باتجربه بستگی دارد و قیمتهای تعادل نش واحد نسبت به هزینههای حملونقل افزایشی است. در ضمن با افزایش هزینههای حملونقل، بنگاه1 به مرکز نزدیکتر و بنگاه2 از مرکز دورتر میشود. همچنین اگر دو بنگاه در یک نقطه قرار بگیرند، قیمتهای تعادلی یکسانی را تقاضا نمیکنند و قیمت هر بنگاه نسبت به مکان بنگاه دیگر، حساستر از مکان خودش است.
طراحی الگوی شایستگیهای مبتنی بر سوادهای جدید رهبری در حوزه اقتصادی - رویکرد تحلیل محتوای کیفی
مهدی محمدی؛ زهرا نورائی سالک؛ قاسم سلیمی؛ جعفر جهانی
چکیده
مهارتهای فعلی رهبران برای موفقیت در آینده پیش رو، کافی نخواهند بود. رهبران آینده باید مجهز به سوادهای جدید باشند. هدف این پژوهش، کشف الگوی سوادهای جدید رهبری مدیران ارشد حوزههای اقتصادی بود. روش پژوهش تحلیل محتوای کیفی و مرجع دادههای پژوهش، کتابهای "پنج سواد رهبری جهانی" (هامس، 2007) و "سوادهای جدید رهبری" (یوهانسن، 2017) بود که . بیشتر مهارتهای فعلی رهبران برای موفقیت در آینده پیش رو، کافی نخواهند بود. رهبران آینده باید مجهز به سوادهای جدید باشند. هدف این پژوهش، کشف الگوی سوادهای جدید رهبری مدیران ارشد حوزههای اقتصادی بود. روش پژوهش تحلیل محتوای کیفی و مرجع دادههای پژوهش، کتابهای "پنج سواد رهبری جهانی" (هامس، 2007) و "سوادهای جدید رهبری" (یوهانسن، 2017) بود که به طور کامل و بر اساس واحد تحلیل مضامین، مطالعه شدند. یافتههای پژوهش شامل 184 شایستگی مبتنی بر 10 سواد رهبری میشد: "1.هوش شبکهای" شامل یادگیری انطباقی و رهایی از مفروضات و باورهای نادرست؛ "2.آیندهنگری" شامل تصمیمهای ساختمند و سازگاری مطلوب با پیچیدگی، "3. هدایتگری راهبردی" شامل کمک به تضمین ماندگاری سیستم و پیوستگی تفکر با تصمیمسازی جمعی و هوشمندانه؛ "4.طراحی ژرفاندیشانه" شامل هوشیاری مستمر و تعامل در یادگیری مشارکتی، "5.طنین برند" شامل بهرهبرداری از سرمایه فکری مشتریان و ارتباط خودجوش و سازنده، "6.نگاه به آینده و عمل در حال" شامل آیندهنگری شفاف و تبدیل تهدیدها به فرصت، "7.استقبال داوطلبانه از ترس" شامل تبدیل احساس ترس به احساسی مثبت و یادگیری از اشتباهات خود، "8.رهبری سازمانهایی با شکل متغیر" شامل رهبری سیال، سلسلهمراتب منعطف، "9.حضور در عین عدم حضور" شامل توسعه برند شخصی و مهارت در انتخاب بهترین رسانه و "10.ایجاد و حفظ انرژی مثبت" شامل متعادل سازی انرژی شخصی و اجتناب از شخصیتهای سمی. در عصر جدید تجهیز مدیران به سوادهای جدید رهبری، به آنان در توسعه و بالندگی سازمان، زیردستان و پاسخگویی به محیط و کسب مزیت رقابتی یاری میرساند.
استراتژی بهینه متنوع سازی صادرات محصولات شیمیایی ایران با کمک تئوری فضای محصول و پیچیدگی اقتصادی
انور خسروی؛ سعید دائی کریم زاده؛ بهروز شاهمرادی؛ هیرش سلطانپناه
چکیده
دستیابی به رشد اقتصادی پایدار اقتصادی در آینده، مستلزم سرمایهگذاری در توانمندیهای تولیدی است که منجر به متنوع سازی صادرات می گردد. با توجه به استراتژیک بودن صنعت شیمیایی در دنیا بهطور عام و در ایران بهصورت خاص و همچنین تأثیرگذار بودن آن بر صنایع بالادست و پاییندست، تعیین استراتژی بهینه متنوع سازی صادرات در این صنعت از اهمیت . بیشتر دستیابی به رشد اقتصادی پایدار اقتصادی در آینده، مستلزم سرمایهگذاری در توانمندیهای تولیدی است که منجر به متنوع سازی صادرات می گردد. با توجه به استراتژیک بودن صنعت شیمیایی در دنیا بهطور عام و در ایران بهصورت خاص و همچنین تأثیرگذار بودن آن بر صنایع بالادست و پاییندست، تعیین استراتژی بهینه متنوع سازی صادرات در این صنعت از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در این راستا از نظریه پیچیدگی اقتصادی که مبنایی برای شناسایی فرصتهای با پتانسیل بالا در جهت تنوع صادراتی و تئوری فضای محصول که ابزاری قدرتمندی برای شناسایی استراتژیها می باشد استفاده خواهد شد. با تحلیل دادههای حاصل از میانگین صادرات پنجساله(2018-2014) برای 128 کشور، نتایج بیانگر آن است که ایران از میان 921 محصول شیمیایی ششرقمی سامانه هماهنگ شده، در صادرات 78 کد محصول رقابتپذیر، در صادرات 295 کد محصول دارای پتانسیل فعال شدن و در صادرات 584 کد محصول رقابتپذیر نبوده و فاقد پتانسیل فعال شدن است. سپس با اضافه نمودن دو محدودیت جدید به مدل ، محصولات بالقوه فعال به 145 محصول کاهش یافت. در پایان با اجرای پنج استراتژی تصادفی، حریصانه، درجه بالا، درجه پایین و حداکثری روی شبکه محصولات شیمیایی ایران که بهصورت یک شبکه عمومی مقیاس آزاد است؛ اثبات شد که ترکیبی از استراتژیهای حریصانه و حداکثری، زمان انتشار شبکه را به حداقل میرساند. نهایتاً با ترکیب این دو استراتژی، استراتژی بهینه استخراج و نقشه راه و اولویتبندی 145 محصول در راستای تنوع صادراتی مشخص گردید
تنوع دارایی ارز دیجیتال در سبد سرمایه گذاری
وقتی صحبت از پول می شود ، همیشه خطر وجود دارد. هر سرمایه گذاری می تواند ضرر داشته باشد ، در حالی که یک موقعیت فقط پول نقد باعث می شود ارزش از طریق تورم به آرامی از بین برود. در حالی که ریسک قابل حذف نیست ، می توان آن را تنظیم کرد تا با اهداف خاص سرمایه گذاری یک فرد همسو شود.
تخصیص و تنوع دارایی مفاهیمی هستند که در تعیین این پارامترهای خطر نقشی اساسی دارند. حتی اگر تازه وارد سرمایه گذاری نشدید ، احتمالاً با اصول پشت سر آنها آشنا هستید زیرا این اصول هزاران سال است که وجود دارند.
در این مقاله مروری بر آنچه که هستند و نحوه ارتباط آنها با استراتژی های مدرن مدیریت پول ارائه می شود.
تخصیص و تنوع دارایی چیست؟
اصطلاحات تخصیص و تنوع دارایی اغلب به جای یکدیگر استفاده می شوند. با این حال ، آنها ممکن است به جنبه های کمی متفاوت مدیریت ریسک اشاره داشته باشند.
تخصیص دارایی ممکن است برای توصیف استراتژی مدیریت پول استفاده شود که به طور کلی نحوه توزیع سرمایه بین طبقات دارایی در پرتفوی سرمایه گذاری را مشخص می کند. از سوی دیگر ، تنوع بخشی ممکن است تخصیص سرمایه در آن کلاسهای دارایی را توصیف کند.
هدف اصلی این استراتژی ها به حداکثر رساندن بازده مورد انتظار در حالی که به حداقل رساندن خطر بالقوه است . به طور معمول ، این شامل تعیین افق زمانی سرمایه گذاری سرمایه گذار ، تحمل ریسک و گاهی اوقات در نظر گرفتن شرایط اقتصادی گسترده تر است.
به عبارت ساده ، ایده اصلی در پشت استراتژی های تخصیص دارایی و تنوع بخشی به این است که همه تخم های خود را در یک سبد قرار ندهید. ترکیب کلاسهای دارایی و داراییهایی که با هم همبستگی ندارند ، موثرترین راه برای ایجاد یک سبد متعادل است.
آنچه این دو استراتژی را به صورت ترکیبی قدرتمند می کند این است که ریسک نه تنها بین طبقات مختلف دارایی توزیع می شود بلکه در آن گروه های دارایی نیز توزیع می شود.
حتی برخی از کارشناسان مالی بر این باورند که تعیین استراتژی تخصیص دارایی ممکن است مهمتر از انتخاب خود سرمایه گذاری های فردی باشد.
نظریه نمونه کارها مدرن
نظریه نمونه کارها مدرن (MPT) چارچوبی است که این اصول را از طریق یک مدل ریاضی رسمیت می بخشد. این مقاله در مقاله ای توسط هری مارکوویتز در سال 1952 منتشر شد ، که بعداً برای آن جایزه نوبل اقتصاد را دریافت کرد.
دسته های اصلی دارایی به طور متفاوتی حرکت می کنند. شرایط بازار باعث می شود که یک کلاس خاص دارایی عملکرد خوبی داشته باشد ، ممکن است کلاس دارایی دیگری عملکرد ضعیفی داشته باشد. فرض اصلی این است که اگر یک کلاس دارایی عملکرد کمتری داشته باشد ، می توان ضررها را توسط کلاس دارایی دیگری که عملکرد خوبی دارد ، متعادل کرد.
MPT فرض می کند که با ترکیب دارایی های کلاس های دارایی غیر همبسته ، می توان نوسانات پرتفوی را کاهش داد. این امر همچنین باید عملکرد تعدیل شده توسط ریسک را افزایش دهد ، به این معنی که نمونه کارهایی با همان میزان ریسک بازده بهتری دارند. همچنین فرض می شود که اگر دو پورتفولیو بازدهی یکسان ارائه دهند ، هر سرمایه گذار منطقی پرتفوی را با ریسک کمتری ترجیح می دهد.
به بیان ساده ، MPT اظهار می دارد که ترکیب دارایی ها در یک نمونه کارها که با هم ارتباط ندارند ، کارآمدترین است.
تنوع دارایی ارز دیجیتال در سبد سرمایه گذاری – تخصیص و تنوع دارایی در سبد سرمایه گذاری
انواع کلاس های دارایی و استراتژی های تخصیص
در یک چارچوب اختصاصی دارایی ، کلاسهای دارایی را می توان به روش زیر دسته بندی کرد:
دارایی های سنتی – سهام ، اوراق قرضه و پول نقد.
دارایی های جایگزین – املاک و مستغلات ، کالاها ، مشتقات ، محصولات بیمه ، سهام خصوصی و البته مجموعه های رمزنگاری.
به طور کلی ، دو نوع عمده از استراتژی های تخصیص دارایی وجود دارد ، هر دو با استفاده از فرضیات ذکر شده در MPT: تخصیص استراتژیک دارایی و تخصیص دارایی تاکتیکی.
تخصیص دارایی استراتژیک یک رویکرد سنتی در نظر گرفته می شود که بیشتر مناسب یک سبک سرمایه گذاری منفعل است. اوراق بهادار مبتنی بر این استراتژی فقط در صورت تعویض تخصیص های مورد نظر براساس تغییر در افق زمانی یا مشخصات ریسک سرمایه گذار ، متعادل می شوند.
تخصیص دارایی تاکتیکی برای سبک های فعال تر سرمایه گذاری مناسب تر است. به سرمایه گذاران این امکان را می دهد تا نمونه کارهای خود را روی دارایی هایی که عملکرد بهتری در بازار دارند متمرکز کنند. این فرض را می گیرد که اگر بخشی از بازار عملکرد بهتری داشته باشد ، ممکن است به مدت طولانی تری از عملکرد خود بهتر باشد. از آنجا که به همان اندازه بر اساس اصول ذکر شده در MPT استوار است ، تا حدودی تنوع را نیز امکان پذیر می سازد.
شایان ذکر است که دارایی ها برای تأثیرگذاری متنوع لازم نیست کاملاً بی همبستگی یا همبستگی معکوس داشته باشند. فقط نیاز دارد که کاملاً با هم همبستگی نداشته باشند.
استفاده از تخصیص و تنوع دارایی به یک نمونه کارها
بیایید این نمونه ها را از طریق نمونه کارها در نظر بگیریم. یک استراتژی تخصیص دارایی ممکن است تعیین کند که نمونه کارها باید بین کلاسهای مختلف دارایی تخصیص زیر داشته باشد:
40٪ در سهام سرمایه گذاری کردند
20٪ در رمزگذاریها
10٪ به صورت نقدی
یک استراتژی متنوع سازی ممکن است که از بین 20٪ سرمایه گذاری شده در مجموعه های رمزنگاری را تعیین کند:
70 درصد باید به بیت کوین اختصاص یابد
15٪ به کلاه بزرگ
10٪ به سقف متوسط
پس از تخصیص تخصیص ها ، ممکن است عملکرد نمونه کارها به طور منظم کنترل و بررسی شود. اگر تخصیص ها تغییر کند ، ممکن است زمان تعادل مجدد باشد – به معنی خرید و فروش دارایی ها برای تنظیم نمونه کارها به نسبت مورد نظر. این به طور کلی شامل فروش بهترین عملکردها و خرید کم عملکرد است. انتخاب دارایی ها البته کاملاً به استراتژی و اهداف سرمایه گذاری فردی بستگی دارد.
دارایی های رمزپایه از ریسک پذیرترین کلاس های دارایی هستند. این نمونه کارها ممکن است بسیار خطرناک در نظر گرفته شود ، زیرا بخش قابل توجهی به مجموعه های رمزگذاری اختصاص یافته است. یک سرمایه گذار با ریسک پذیری بیشتر ممکن است بخواهد نمونه کارهای بیشتری را به عنوان مثال به اوراق قرضه اختصاص دهد ، یک کلاس دارایی با ریسک بسیار کمتر.
تخصیص دارایی و متنوعسازی در سرمایهگذاری به چه معنا است؟
در هر جایی که صحبت از پول وجود دارد، خطر از دست دادن آن هم وجود دارد. باید بدانید که هر نوع سرمایهگذاری میتواند باعث ضرر و یا سود شود و در عین حال هم نگه داشتن پول پیش خودمان با توجه به وجود تورم باعث از بین رفتن ارزش آن میشود. وجود ریسک در سرمایهگذاری را نمیتوان از بین برد اما میتوان آن را به گونهای تنظیم کرد که با اهداف سرمایهگذاری مطابقت داشته باشد. دو مفهوم تخصیص دارایی و متنوعسازی (Diversification)، مفاهیمی هستند که در تعیین کردن پارامترهای ریسک نقش اساسی دارند.
حتی اگر در حوزه سرمایهگذاری تازه وارد هستید، احتمالا با اصول این دو مفهوم آشنا هستید. زیرا این اصول از هزاران سال پیش وجود داشته است. در این مقاله چیستی و روش ارتباط آنها با استراتژیهای مدرن مدیریت پول بررسی شده است.
تخصیص دارایی و متنوعسازی چیست؟
اصطلاحات متنوعسازی و اختصاص دادن دارایی اغلب به صورت متقابل مورد استفاده قرار میگیرند. با تمام این حرفها این دو اصطلاح به جنبههای متفاوت مدیریت ریسک اشاره دارند. منظور از تخصیص دارایی نوعی استراتژی مدیریت پول است که چگونگی توزیع سرمایه بین انواع داراییهای یک پورتفولیوی سرمایهگذاری را توضیح میدهد. از طرف دیگر مفهوم متنوعسازی، اختصاص دادن سرمایه به انواع داراییها را توصیف میکند.
هدف اصلی این دو استراتژی به افزایش بازده مورد انتظار و در عین حال کاهش ریسک بالقوه سرمایهگذاری است. به طور کلی این دو مفهوم در بر گیرنده زمان سرمایهگذاری سرمایهگذار، میزان تحمل ریسک آن و همچنین در نظر گرفتن شرایط اقتصادی بر سرمایهگذاری است.
به بیان دیگر و سادهتر، هدف اصلی استراتژیهای تخصیص دارایی و متنوعسازی این است که شما همه تخممرغهایتان را در یک سبد قرار ندهید. ترکیب انواع داراییهایی که هیج گونه ارتباطی با یکدیگر ندارند. اصلیترین و موثرترین روش برای درست کردن یک پورتفولیوی متعادل است.
آن چیزی که ترکیب این دو استراتژی را با هم قدرتمند میکند این موضوع است که میزان ریسک نه تنها در بین سطوح مختلف دارایی، بلکه درون آن سطوح از داراییها هم توزیع میشود. حتی بعضی از کارشناسان حوزه مالی و سرمایهگذاری بر این باورند که تعیین استراتژی تخصیص دارایی مهمتر از انتخاب سرمایهگذاری فردی است.
تئوری پورتفولیوی مدرن
تئوری پورتفولیوی مدرن (MPT) ساختاری است که این قوانین در آن به وسیله یک سری مدل ریاضی فرموله میشود. این مدل ریاضی برای اولین بار توسط هری مارکوویچ (Harry Markowitz) در سال 1952 و در یک مقاله منتشر شد. این مقاله برای هری مارکوویچ جایزه نوبل اقتصاد را به ارمغان آورد.
سطوح داراییهای اصلی بر خلاف سایر داراییها حرکت میکنند. شرایط بازار باعث میشود که یک سطح از دارایی خاص عملکرد خوبی داشته باشد و در عین حال هم سطح دیگر از دارایی عملکرد ضعیفی داشته باشد. تئوری اصلی این است که اگر یک سطح از دارایی تحت تاثیر شرایط بازار قرار گیرد و ضرر بدهد میتوان ضرر آن را با دارایی که عملکرد خوبی داشته و سوددهی دارد جبران کرد.
تئوری MPT بیان میکند که ترکیب کردن داراییها از سطوح مختلف داراییهای غیر مرتبط، میتواند نوسانات پورتفولیوها را کاهش بدهد. این موضوع همچنین باید بتواند عملکرد تنظیم شده ریسک را افزایش دهد. یعنی اینکه یک پورتفولیو با همان میزان ریسک بتواند بازده بهتری داشته باشد. همچنین فرض بر این است که اگر دو پورتفولیو دارای بازده یکسانی هستند، یک سرمایهگذار منطقی باید پورتفولیوی با ریسک کمتر را انتخاب کند.
به بیان دیگر، حرف اصلی MPT این است که ترکیب داراییها در یک پورتفولیویی که با هم هیچ گونه ارتباطی ندارند بسیار موثر است.
انواع طبقه دارایی و استراتژیهای تخصیص دارایی
در ساختار تخصیص دارایی معمول، سطوحهای دارایی را میتوان به روش زیر طبقهبندی کرد:
- داراییهای سنتی: پول نقد، اوراق قرضه و سهام.
- داراییهای جایگزین: اوراق مشتقه، کالاها، محصولات بیمه، املاک، دارایی شخصی و البته داراییهای کریپتویی (رمز ارزهای دیجیتال).
در کل دو نوع استراتژی تخصیص دارایی وجود دارد که هر دو آنها هم از تئوریهای بیان شده در MPT استفاده میکنند: تخصیص دارایی تاکتیکال و استراتژیک.
تخصیص دارایی استراتژیک یک روش قدیمی و سنتی است که بیشتر برای یک نوع سرمایهگذاری غیرفعال مناسب است. پورتفولیوهایی که بر اساس این استراتژی شکل میگیرند تنها در شرایط تغییر تخصیصهای انجام شده مبتنی بر تغییر افق زمانی سرمایهگذار یا پروفایل ریسک، به تعادل مجدد میرسند.
نوع تخصیص دارایی تاکتیکال برای سرمایهگذاری های فعال مناسب است. این نوع استراتژی به سرمایهگذارانی که از آن استفاده میکنند این امکان را میدهد تا بر روی پورتفولیوی با داراییهای که مسیر حرکتشان بهتر از حرکت بازار است متمرکز شوند. این استراتژی بر این فرض استوار است که اگر یک قسمت از بازار بهتر عمل کند و سوده باشد، ممکن است که همین روند را در یک دوره طولانیتر هم طی کند. از آنجایی که این استراتژی براساس همان اصولی که در MPT بیان شده است استوار است، میتواند تا حدودی بحث متنوعسازی را هم در خود جای دهد.
باید به این نکته مهم توجه کنید که داراییها جهت ایجاد متنوعسازی در مسیر سودآوری، نباید کاملا از هم جدا یا به طور کامل بر عکس یکدیگر باشند. بلکه فقط باید به طور کامل به هم وابسته نباشند.
اعمال تخصیص دارایی و متنوعسازی در یک پورتفولیو
در این بخش این اصول را با یک پورتفولیوی نمونه به شما نشان خواهیم داد. یک استراتژی تخصیص دارایی مشخص میکند که یک پورتفولیوی خاص باید تخصیص داراییهای خودش را در بین سطوح داراییهای مختلف انجام بدهد:
- 40 درصد از سرمایه در بخش سهام سرمایهگذاری شود.
- 30 درصد از سرمایه در بخش اوراق قرضه
- 20 درصد در داراییهای دیجیتال مانند رمز ارزهای دیجیتال
- 10 درصد از دارایی باید به صورت پول نقد باشد
و در عین حال یک استراتژی متنوعسازی بیان میکند که از بین 20 درصد سرمایهگذاری داراییهای حوزه دیجیتال باید:
- 70 درصد باید به رمز ارز بیت کوین اختصاص یابد.
- 15 درصد به داراییهای با ارزش زیاد در این بازار
- 10 درصد به داراییهای با ارزش متوسط در این بازار
- 5 درصد به داراییهای با ارزش کم در این بازار
هنگامی که داراییهای مورد نظر تخصیص داده شد، عملکرد پورتفولیو باید همیشه رصد شده و مورد بررسی دقیق قرار بگیرد. اگر میزان تخصیصها تغییر کند این امکان وجود دارد که زمان آن باشد که داراییها تعدیل شوند. یعنی اینکه خرید و فروش داراییها جهت تنظیم مجدد پورتفولیو به بخش های مورد نظر برگردند. به بیان دیگر فروش داراییهای با عملکرد بهتر و خرید داراییهای با عملکرد ضعیف است. البته انتخاب نوع داراییها کاملا به استراتژی و اهداف شخص سرمایهگذار وابسته است.
داراییهایی از نوع رمز ارزهای دیجیتال جزء پرریسکترین داراییها محسوب میشوند. این مدل پورتفولیو بسیار پرریسک است. زیرا بخش عمده آن داراییهای کریپتویی (رمز ارزهای دیجیتال) هستند. یک سرمایهگذار کم ریسک و ریسک گریز به احتمال زیاد یک پورتفولیوی اوراق بهادار را ترجیح میدهد زیرا یک سطح دارایی با ریسک کم است.
متنوعسازی در پورتفولیوی داراییهای کریپتویی
از آنجایی که مبانی اصلی این متدها به صورت تئوری برای یک پورتفولیوی کریپتویی است. باید از این تئوری ها با احتیاط استفاده کنید. بازار رمز ارزهای دیجیتال به نوسانات قیمت رمز ارز بیت کوین بسیار حساس است. همین موضوع باعث میشود که متنوعسازی کاری غیر منطقی باشد. به چه طریق میتوان یک سبد از داراییهای غیر مرتبط را از سبد داراییهای کاملا مرتبط ایجاد کرد؟
گاهی اوقات این امکان وجود دارد که آلتکوین های خاصی همبستگی کمی با رمز ارز بیت کوین داشته باشند و تریدرها (معامله گران) با دقت میتوانند از این مزیت به سود خودشان استفاده کنند. با تمام این حرفها استراتژیهای مطرح شده به اندازه استراتژیهای مشابهی که در بازارهای سنتی کاربرد دارند، دوام ندارند.
میتوان این تصور را داشت که به محض رشد بازار میتوان رویکردی منظم تر جهت متنوعسازی یک پورتفولیو در پیش گرفت. بدون شک بازار رمز ارزهای دیجیتال راه زیادی تا آن مرحله در پیش دارند.
مشکلات تخصیص دارایی
هر چند که تئوری MPT تکنیک قدرتمندی است. اما این امکان وجود دارد که برخی از استراتژیهای تخصیص دارایی برای سرمایهگذاران و پورتفولیوهای خاص به هیچ وجه مناسب نباشند.
تدوین یک برنامه مناسب میتواند نسبتا آسان باشد. اما مهمترین بخش از استراتژی تخصیص دارایی، اجرای به موقع و خوب آن است. در این مسیر اگر سرمایهگذار نتواند تعصبات خودش را کنار بگذارد، اثر بخشی پورتفولیوی مورد نظر کاهش پیدا میکند.
مشکل بسیار مهمی که وجود دارد، سخت بودن تخمین میزان تحمل ریسک سرمایهگذار از قبل است. زمانی که نتایج بعد از یک دوره مشخص شروع میشود، سرمایهگذار متوجه این موضوع میشود که آیا ریسک کمتر یا بیشتری را می خواهد.
صحبت پایانی
مفاهیم تخصیص دارایی و متنوعسازی مفاهیم فاندامنتال مدیریت ریسک هستند که هزاران سال قدمت دارند. این مفاهیم یکی از موضوعات کلیدی تئوری استراتژیهای مدیریت پورتفولیوی مدرن هستند.
هدف اصلی از تدوین استراتژی تخصیص دارایی، به حداکثر رساندن بازده پورتفولیوی مورد نظر و در عین حال به حداقل رساندن ریسک آن پورتفولیوی است. به یاد داشته باشید که توزیع ریسک میان سطوح مختلف دارایی، بازدهی پورتفولیو را افزایش میدهد.
از آنجایی که بازارهای رمز ارزها دیجیتال به رمز ارز بیت کوین بسیار مرتبط هستند، باید در اعمال استراتژیهای تخصیص دارایی به پورتفولیوهای داراییهای کریپتویی (رمز ارز دیجیتال) با احتیاط عمل کرد.
تنوع سبد دارایی در ارزهای دیجیتال
در این مقاله از آسان ماینینگ به موضوع تنوع سبد دارایی در ارزهای دیجیتال می پردازیم. هر کسی که برای اولین بار وارد حوزه ارزهای دیجیتال میشود، بلافاصله میبیند که پای تعداد زیادی ارز دیجیتال در میان است. بیت کوین، اتریوم، ریپل، لایت کوین، بیت کوین کش، ترون، کاردانو و… . حالا چطور یک سرمایهگذار باید تشخیص دهد که کدام یک از آنها برای سرمایهگذاری بهتر است؟ تخصیص دارایی (Asset Allocation) و تنوع بخشی (Diversification) مفاهیمی هستند که نقش مهمی در تشخیص و کاهش انواع ریسکهای مرتبط با سرمایهگذاری ایفا میکنند. حتی اگر در سرمایهگذاری تازه وارد هستید، احتمالا با اصول این مفاهیم آشنا هستید چرا که آنها صدها سال است در دنیا اقتصاد وجود دارند.
تخصیص دارایی و تنوع بخشی
تخصیص دارایی زمانی مورد استفاده قرار میگیرد که بخواهیم یک استراتژی مدیریت مالی را که نمای کلی چگونگی توزیع پول بین داراییهای مختلف در یک سرمایهگذاری را شرح دهیم. تنوع بخشی، داراییهایی هستند که میخواهیم سرمایه و پول خود را بین آنها توزیع کنیم.
تنوع سبد دارایی در ارزهای دیجیتال
هدف اصلی این استراتژیها این هستند که توقع بازگشت سرمایه را تا حد امکان افزایش و پتانسیل ریسک را تا حد امکان کاهش دهیم. به طور عادی، این دو استراتژی در مواردی نظیر زمان سرمایهگذاری، تحمل ریسک یا شرایط اقتصادی دخیل هستند.
به زبان ساده، ایده اصلی پشت استراتژی تخصیص دارایی و تنوع بخشی این است که همه پول خود را در یک سبد نریزید، بلکه آن را بین چند سبد مختلف توزیع کنید تا ریسک از دست رفت سرمایه کاهش پیدا کند. ترکیبی از داراییهای متنوع که به هم دیگر همبستگی ندارند، موثرترین راه برای ایجاد یک حساب سرمایهگذاری سودبخش است.
چیزی که ترکیب این دو استراتژی را با یکدیگر قدرتمند میسازد، این است که نه تنها ریسک بین سرمایههای مختلف تقسیم میشود، بلکه حتی ریسک بین خود داراییها هم تقسیم میشود. برخی از متخصصین مالی بر این باور هستند که شناسایی استراتژی تخصیص دارایی بسیار مهمتر از انتخاب سرمایهگذاریهای یک شخص است.
دلیل انجام تنوع سازی
در بازارهای سنتی، ایجاد تنوع یا تنوعسازی در سبد سهام یا دارایی به این دلیل انجام میگیرد که احتمال ریسک و ضرر کاهش یابد و از سوی دیگر احتمال رسیدن به سود بیشتر شود. وقتی به جای یک سهام، ۱۰ نوع سهام مختلف را میخرید، سرمایهگذاری شما با ریسک و نوسان کمتری مواجه خواهد بود؛ زیرا چند سهام از انواع مختلف دارید و اگر یکی از آنها سقوط کند، روی بقیه تأثیر نخواهد گذاشت. به این ترتیب میتوانید از ۹ سهام دیگرتان درآمد داشته باشید. این مبحث آنقدر مهم است که برای متنوعسازی حتی نظریهای به نام «تئوری پورتفولیو» یا نظریه سبد دارایی ارائه شده است. با این حال هدف متنوعسازی کاملا روشن است: کاهش ریسک ضرر و ریسک نوسان.
بنابراین در بازار سهام، تنوعسازی ممکن است با عقل جور در بیاید، زیرا دلایل خوبی داریم که باور کنیم داستانی که یک شرکت درباره سهامش میگوید، تا حد زیادی درست است (مخصوصا به دلیل ترسی که از مجازات دارند). ریسک و پاداش سهام تا حد زیادی مشخص است؛ از همین رو تنوعسازی در چیدمان سبد سهام در صورتی که ریسکها و مزایای آن را با آگاهی کامل درک کرده باشیم، کاری منطقی است.
متنوعسازی سبد ارزهای دیجیتال
همانطور که می بینید سبدهای دارایی که بیت کوین در آن قرار دارد، سود و بازده داشته اند که دلیل آن افزایش حدود 112 درصدی قیمت بیت کوین در سال جاری است. همانطور که در تصویر بالا نشان داده شده است، سبدی که تنها شامل بیت کوین و اتریوم می شود در مقایسه با سبدهایی که علاوه بر بیت کوین سایر ارزهای دیجیتال را نیز شامل می شود، رشد کمتری داشته است.
تنوع سبد دارایی در ارزهای دیجیتال
در همین حال ماهیت محافظتی استیبل کوین هایی مانند تتر در سبدهای دارایی همراه با بیت کوین، بازده مناسب تری را نشان می دهد. به طور کلی سبد دارایی که حاوی استیبل کوین است، نسبت به سبدی که دارای آلت کوین هایی با ریسک بالا و غیرقابل کنترل است، می تواند ریسک را کاهش دهد. اما همانطور که در مثالهای بالا نشان داده شده است ، هنوز هم می توان به نتایج مشابهی دست یافت.
همانطور که مشاهده می شود وجود استیبل کوین ها در سبدهایی که شامل کوین ها و توکن های پرنوسان هستند از اهمیت خاصی برخوردار هستند. از جمله این ارزهای پر نوسان می توان به ا کی بی (OKB) و استلار اشاره کرد که به ترتیب افزایشی تا 290 درصد و کاهشی تا 46 درصد داشته اند. با این وجود سبد شامل این ارزها به علت همراه داشتن ارز پایدار تتر توانسته بازده 80 درصدی داشته باشد. در مقابل داشتن سبدی مخلوط از بیت کوین ها و آلت کوین های کم نوسان و بدون استیبل کوین، بازده کمتری نسبت به سایر سبدها داشته است.
علاوه بر این، تجار باتجربه و هودل کنندگان قادر هستند با اضافه کردن مشتقات ارزهای دیجیتال به سبد خود اوراق بهادار خود را مرتبا تنظیم کنند. به عنوان مثال، اگر یک هودل کننده برای یک مدت کوتاه تنها بر روی یک ارز دیجیتال سرمایه گذاری کند، می تواند با افزودن قراردادهای آتی بر روی دارایی ها، لوریج خود را بر روی آن ارز دیجیتال خاص افزایش دهد.
سایلنت باکس 3 ظرفیتی آسان ماینینگ
سایلنت باکس 4 ظرفیتی آسان ماینینگ
سایلنت باکس 6 ظرفیتی آسان ماینینگ
سایلنت باکس 10 ظرفیتی آسان ماینینگ
سایلنت باکس 12 ظرفیتی آسان ماینینگ
تمرکز در مقابل تنوع
همیشه بحث هایی در مورد قرار دادن یا قرار ندادن تمام تخم مرغ ها در یک سبد وجود داشته است. در حالی که در بعضی موارد تمرکز فقط بر روی یک دارایی می تواند سودآوری را به حداکثر برساند، این امر همچنین باعث افزایش ریسک می شود. مهم تر از آن اتخاذ استراتژی تمرکز کامل سرمایه گذاری بر روی یک ارز، جایی برای خطا در تجزیه و تحلیل برای سرمایه گذار نمی گذارد و باعث می شود که سرمایه گذار در معرض ریسک های بیش از حد قرار گیرد.
با این حال، تنوع بیش از حد همچنین می تواند به بازده سرمایه گذاری آسیب برساند. برخی از سرمایه گذاران بر این باورند که هرچه دارایی بیشتری در اختیارشان باشد ، بازده بهتری نیز دارند و این استدلال درستی نیست. این امر می تواند هزینه سرمایه گذاری را افزایش دهد، تلاش های لازم را برای دقت کافی به عمل بیاورد و منجر به بازگشت سرمایه ای در حد کمتر از متوسط شود.
استراتژی شیوه تخصیص دارایی و تنوع بخشی
در یک استراتژی تخصیص دارایی، باید سرمایه خود را تقریبا همانند مثال زیر بین داراییهای مختلف تقسیم کنید:
در یک استراتژی تنوع بخشی، برای مثال باید ۲۰ درصد از ارزهای دیجیتالی خود را هم بین چندین نوع رمزارز تقسیم کنید:
- ۷۰ درصد تخصیص برای بیت کوین
- ۱۵ درصد برای ارزهایی با ارزش بازار بالا
- ۱۰ درصد برای ارزهایی با ارزش بازار متوسط
- ۵ درصد برای ارزهایی با ارزش بازار کوچک
هنگامی که تخصیصها انجام شد، عملکرد تمامی آنها را تحت نظر داشته باشید و آنها را به صورت مرتب بررسی کنید. اگر شرایط تخصیصها تغییر کردند، احتمالا زمان آن است که شروع به خرید و فروش داراییها کنید تا دوباره شرایط سوددهی خود را به وضعیت مطلوبی برسانید. در این شرایط باید داراییهایی که بالاترین عملکرد را دارند بفروشید و داراییهایی که عملکرد کمتری دارند را بخرید. البته انتخاب هر یک از داراییها و تنوع بخشیها کاملا بستگی به هدف سرمایهگذاری هر شخص دارد.
شرکتهای نفتی در دوران “انتقال انرژی” – از علی کلاهدوز
ضرورت تغییر در مدل کسب و کار شرکتهای نفت و گاز:
امروزه مشاهده فشارهای روزافزون قانون گذاران زیست محیطی و سرمایه گذاران طرفدار حفظ محیط زیست بر شرکت های نفت و گاز این انتظار را ایجاد می کند که عملکرد معمول کسب و کار شرکتهای نفت و گاز در درازمدت در معرض تغییر قرار گیرد. در واقع گسترش توافق نامه های بین المللی (بویژه توافق نامه پاریس 2016) با هدف کاهش اتکا به سوخت های فسیلی و کند کردن سرعت تغییرات آب و هوایی چنین ایجاب می نماید که شرکتهای نفتی و کشورهای دارنده نفت را ملزم کند که در ترکیب انرژی خود بازنگری نمایند و در نهایت توسعه منابع جدید از انرژی را در برنامه اجرایی خود قرار دهند.
به بیانی دیگر حقیقت در مورد نفت و گاز این است که اگرچه فعالیت های این صنعت به طور کلی تقریباً سه درصد از تولید اقتصادی جهان را تشکیل می دهد، ولیکن بیش از 50 درصد از انتشار گازهای گلخانه ای جهان مربوط به آن است. بنابراین شرکت های نفت و گاز همزمان با تلاش برای کاهش انتشار گازهای گلخانه ای چه در طی عملیات خود و چه با تغییر در زنجیره ارزش خود با چالش تأمین تقاضای فزاینده انرژی در یک فضای رقابتی تر در آینده مواجه هستند. در همین حال انتظار می رود انرژیهای تجدیدپذیر سریعترین رشد را در طی دو دهه آینده داشته باشند و توسعه آنها تا سال 2040 پنج برابر افزایش یابد. این بدان معنی است که نیاز بیشتری به انرژی در جهان از طریق عرضه انرژی های تجدیدپذیر تأمین می شود. بطور کلی چشم انداز تنزل موقعیت جهانی نفت و گاز در سبد انرژی و از سوی دیگر پیش بینی افزایش تقاضا برای انرژی در سالهای آینده بدلیل افزایش جمعیت، تبدیل شرکت های نفت و گاز را به “شرکت های انرژی” قریب الوقوع نموده است.
شرکت های انرژی یا شرکت های نفت و گازی
گزارش سالانه چشم انداز انرژی آژانس بین المللی انرژی (IEA) و شرکت مشاوره مکنزی (McKensey) نشان می دهد که علی رغم اینکه که میزان مصرف انرژی جهانی تا سال 2050 تقریباً 50٪ افزایش می یابد، ولیکن در اواخر سال 2020 تعداد اتومبیل های شخصی با مصرف محصولات پایه نفتی به بالاترین تعداد خود رسیده است. لذا رشد تقاضای نفت با اوج پیش بینی شده در اوایل سال 2030 بوده و متعاقباً به طور قابل ملاحظه ای به صورت روند کاهشی خواهد بود. به این معنی که در حالیکه قرار است سهم انرژی های تجدیدپذیر دو برابر شود، ولیکن نفت و گاز به عنوان ترکیب عمده سبد جهانی انرژی باقی خواهند ماند. لذا انتظار می رود سهم انرژیهای تجدیدپذیر در ترکیب سبد انرژی جهانی به شدت افزایش یابد (از 11 درصد امروزه به بیش از 20 درصد تا سال 2040).
بر اساس مقتضیات اشاره شده در بازار انرژی، شرکتهای نفت و گاز در جهت توسعه پایدار خود ناگزیر به شناسایی و ترسیم استراتژی توسعه در دوران “گذار انرژی یا انتقال انرژی” هستند. با ترسیم اهداف جدید مطابق با نیازهای زیست محیطی کل جهان، اقتضای تغییر در مدل های کسب و کار سنتی ناگزیر می نماید. به معنی دیگر در آینده، یکی از اهداف مهم این سازمانها دستیابی به توسعه پایدار ملتها بوده و در این مسیر بسیاری از برنامه ها، استراتژی ها، چارچوب ها و پروژه ها خلق خواهند شد که به صورت آگاهانه و منطقی دو پیشرفت را ایجاد می کنند: اول اینکه این فعالیتها و رعایت قوانین به شرکت ها کمک می کنند تا در جامعه از اعتماد بیشتری برخوردار باشند و دوم اینکه این اعتماد باعث می گردد تا سود بیشتری در درازمدت نصیب این سازمان ها گردد.
مفهوم “انتقال انرژی“ در کسب وکار شرکتهای نفت و گاز
مرور تاریخ طی 200 سال گذشته نشان می دهد به طور متوسط هر 50 تا 60 سال، تغییر عمده ای در سبد انرژی بوجود آمده است که تحت تأثیر یک محرک معین قابل تشخیص می باشد. عمدتاً نوآوری ها و کشفیات علمی بوده اند که منجر به تغییرات چشمگیری در استفاده از منابع انرژی شده است. در حالیکه انتقال اخیر انرژی توسط محرک تغییرات آب و هوایی و جلوگیری از آلودگی هوا هدایت می شود. بدین معنی که “انتقال انرژی” که امروزه مورد نظر است تنها یک انتقال ساده از مصرف زیاد نفت و گاز به سوی استفاده بیشتر از انرژی های تجدیدپذیر به جای نفت نفت و گاز نیست، بلکه این تغییر به معنی تغییر در روش تولید و سطح مصرف انرژی در مقیاس جهانی است. به این معنی که این تغییر همچنین می تواند شامل تغییر در فعالیتهای شرکتهای نفت و گاز از “کربن زیاد” به “کم کربن” و درنتیجه تولید کمتر گازهای گلخانه ای باشد.
سابقه انتقال انرژی در طول تاریخ
علیرغم ناگزیر بودن همراهی با “انتقال انرژی”، ولیکن سرعت انتقال به وضعیتی که اقتصاد جهانی کمتر وابسته به سوخت های فسیلی باشد، همچنان برای تمامی بازیگران این صنعت کاملاً شناخته شده نمی باشد. ولیکن آنچه مسلم این است که آینده برای شرکتهای نفت و گاز بدون همراهی با “انتقال انرژی” همراه با تردید و مخاطره خواهد بود. آنچه مسلم است گام نهادن در “انتقال انرژی”، آنها را قادر می سازد تا در توسعه پایدار مشارکت کنند و در این زمینه تخصص و فناوری لازم را کسب نمایند. لذا، تبدیل شدن به یک شرکت تأمین کننده انرژی یا حداقل شرکتی که آلودگی محیط زیستی کمتری تولید می کند همان چیزی است که شرکت های پیشرو در توسعه پایدار خود پیگیری می کنند. این امر به آنها کمک می کند تا از لحاظ فناوری تکامل یابند و مزیت رقابتی داشته باشند و در نهایت اعتماد سازی به تصویر تجاری آن شرکت در بین مردم قوی تر گردد.
سازگاری کسب و کار شرکتهای نفت و گاز با “انتقال انرژی”
بررسی برنامه های رسمی شرکتهای شناخته شده نشان می دهد که “انتقال انرژی” برای شرکت های مختلف نفت و گاز در عمل به اَشکال مختلفی در حال پیگیری است. نگرشهای شرکتها نسبت به ریسک، روابط متفاوت با مشتریان و سرمایه گذارانشان، اینکه در چه مناطق مختلف جغرافیایی فعالیت می کنند و اینکه دارای چه نوعی از تخصص هستند، اختلافات فراوانی در انتخاب برنامه اجرایی در “انتقال انرژی” را ایجاب می نماید. به طور کلی می توان چهار استراتژی تحول در پاسخ به “انتقال انرژی” در نظر گرفت:
الف- استراتژی کاهش انتشار گازهای گلخانه ای از طریق بهبود کارایی عملیات
بسیاری از شرکتهای بزرگ نفت و گاز با توجه به فعالیتهای خود، اهداف کاهش تولید گازهای گلخانه ای را برای خود تعیین کرده اند و برخی (مانند شرکت Shell) هزینه های اجرایی را نیز به این اهداف گره زده اند. در این مسیر، برخی تغییرات عملیاتی داخلی از جمله ممیزی منظم، به روزرسانی تجهیزات، پیاده سازی سیستم های مدیریت انرژی و غیره لازم است. گرایش به کاهش انتشار گازهای گلخانه ای همچنین می تواند با کاهش مصرف انرژی توسط خود شرکتها از طریق افزایش بهره وری در عملیات نفت و گاز باشد. این امر در مورد شرکتهای ملی نفت نیز صدق می کند، به عنوان مثال شرکت Petronas مالزی به طور فعال از سوختن گازهای همراه در گاز مشعل کاهش داده است.
ب – متنوع سازی سبد پروژه ها (پورتفو)
این استراتژی به خلق ارزش افزوده با ورود منابع تجدیدپذیر در سبد سرمایه گذاریی ها و دارایی شرکتها اشاره دارد. از جمله این تنوع به فناوری های خورشیدی، بادی و برق اشاره دارد که از محبوبترین فناوری ها برای سرمایه گذاری می باشد. همچنین در این مسیر تعدادی از شرکت های بزرگ نفتی نیز در حال ایجاد مشارکت با شرکت های استارتآپ دانش بنیان فعال در حوزه انرژیهای تجدیدپذیر هستند. انتظار می رود با گسترش این ادغام و اکتساب ها طیف وسیعی از فناوری های کم کربن در صنعت نفت و گاز به سرعت توسعه یابند. برای مثال در سال 2017 شرکت BP 43% از سهام شرکت Lightsource ، بزرگترین توسعه دهنده خورشیدی اروپا را اکتساب کرد و سرمایه گذاری های اخیر شرکت Total اکنون شامل انرژی خورشیدی، بادی، ذخیره انرژی، فناوری توزیع بهینه انرژی، هیدروژن، سوخت های زیستی و توسعه تولید مواد شیمیایی پیشرفته است.
ج – ادغام فناری های تجدیدپذیر در عملیات نفت و گاز
برخی از شرکت های بزرگ نفت و گاز در حال حذف یا کاهش تولید کربن در فعالیت های خود هستند، به این ترتیب که انرژی مورد نیاز خود جهت انجام عملیات اکتشاف، توسعه و تولید از میادین را از طریق منابع تجدیدپذیر تأمین می کنند. علاوه بر منابع تجدیدپذیر، برخی از شرکت ها از “گاز برای تولید برق” جهت مصرف عملیات توسعه میادین خود استفاده می کنند. شرکت های آمریکایی بیشتر از چنین استراتژی جهت اجرایی نمودن “انتقال انرژی” سود می جویند. برای مثال در سال 2019 شرکت Chevron توافق نامه 12 ساله ای را برای تأمین برق میادین غربی تگزاس از یک مزرعه بادی امضا نمود.
د- ادامه تمرکز بر روی نفت و گاز با رویکرد حذف مرزبندی در زنجیره ارزش
واقعیت این است در حال حاضر با توجه به هزینه بالای تولید انرژیهای تجدیدپذیر و همچنین مشکلاتی که با ذخیره آنها همراه است باعث گردیده است که هنوز هم اغلب شرکتهای نفت و گاز بر تمرکز بر بازار نفت و گاز تأکید ورزند. در واقع اگرچه سودآوری سرمایه گذاری در انرژی تجدیدپذیر به اثبات رسیده است، ولیکن واقعیت این است که نفت به طور کلی هنوز هنوز هم سودآورتر از انرژیهای تجدیدپذیر است. این امر به ویژه در مورد شرکت های آسیایی و ایالات متحده و بازیکنان کوچکتر نفت و گاز که می خواهند از خروج جزئی شرکت های بزرگ نفتی سود ببرند، صدق می کند.
استراتژیهای چهارگانه در مواجهه با انتقال انرژی
همچنین در مورد شرکتهایی که کمتر تحت تأثیر محرکهای اشاره شده فوق قرار دارند، انتظار می رود که سرعت تغییر در آنها به سمت انرژی های تجدیدپذیر کمتر مشهود باشد. به این معنی که اگر فشار سرمایه گذار کم باشد و نظارت زیست محیطی چشمگیری نباشد و یا اینکه شرکت دارای ذخایر اقتصادی (ذخایر عظیم و ارزان قیمت جهت تولید) نفت و گاز باشد، عزم زیادی در حرکت به سوی “انتقال انرژی” مورد انتظار نمی باشد. این انتظار در مورد کشورهای در حال توسعه که دارای ذخایر عظیم ذغال سنگ یا نفت و گاز هستند و همیشه یک منبع ارزان قیمت در دسترس بوده است بیشتر صدق می کند (مانند اندونزی و ویتنام و حتی کشورهای خاورمیانه از جمله ایران). در همین راستا نیز مشاهده می شود که تاکنون شرکتهای بزرگ نفت و گاز اروپایی گامهای بیشتری را در مقایسه با همتایان آمریکایی خود در راستای “انتقال انرژی” برداشته اند.
در مورد استراتژی ادامه تمرکز بر روی نفت و گاز بایستی در نظر داشت که عموماً شرکتهای نفت و گاز متناسب با شرایط ریسک همراه با بخش های مختلف صنعت، سرمایه خود را در بخشهای متنوعی از زنجیره ارزش نفت و گاز به کار خواهند گرفت. مهمترین عامل در تنوع پذیری و حذف مرزبندی در زنجیره فعالیت در صنعت نفت و گاز نیز پیرو این قانون کلی است که سرعت تغییر تکنولوژی در این صنعت زیاد است و بایستی شرکتها خود را برای انعطاف پذیری در این صنعت آماده نمایند. همچنین عدم تمرکز شرکتها به یک کالای تولیدی باعث خواهد شد که تمرکز شرکتها بر روی بخش خاصی از زنجیره ارزش نفت و گاز کمتر گردد و لذا به حذف مرزبندی در زنجیره ارزش اقدام نمایند. در واقع در صورت کاهش قیمت نفت خام، تنها شرکتهایی می توانند در طول زمان سودآور باشند که بتوانند در بخشهای بیشتری از زنجیره نفت و گاز تولید ارزش نمایند.
بطور کلی استراتژیهای چهارگانه مورد اشاره به معنی تفکیک کامل برنامه های شرکتهای نفت و گاز جهت عملی نمودن تحول در دوره “انتقال انرژی” نمی باشد. بلکه شرکتهای نفت و گاز ترکیبی از استراتژیهای فوق الذکر را با شدت و حدّت متفاوتی به کار می برند.
جایگاه کسب و کار شرکتهای ایرانی در دوره “انتقال انرژی”
به طور کلی کشور ایران تنها کشوری از ده کشور با بالاترین سطح تولید دی اکسید کربن در جهان است که در اجلاس های بین المللی سران کشورها در استراتژی متنوع سازی سبد سالهای 2016 و 2021 حضور فعالی ندارد و هنوز سیستمهایی برای اندازه گیری میزان انتشار دی اکسید کربن جهت تولید هر بشکه نفت توسعه نداده است. لذا عدم توسعه مقررات سخت گیرانه در راستای محدودیت تولید کربن به همراه حضور ذخایر اقتصادی قابل توجه هیدروکربوری با شرایط استخراج ارزان قیمت در کشور باعث گردیده است که استراتژیهای با شدت اجرایی بالایی در راستای “انتقال انرژی” توسط شرکت ملی نفت ایران و همچنین شرکتهای ایرانی نفت و گاز اتخاذ نگردد.
در این راستا مرور فعالیت شرکت های نفتی ایرانی که به عنوان شرکتهای فعال در اکتشاف، توسعه و تولید منابع هیدروکربوری مورد تایید وزارت نفت شناخته می شوند و به شرکتهای اکتشاف و تولید هم شناخته می شوند، نشان از این دارد که بنا به در دسترس بودن ذخایر عظیم نفت و گاز در کشور، استراتژی ادامه تمرکز بر روی نفت و گاز در آنها غالب است و تنها در تعداد محدودی از شرکتهای ایرانی گامهای محدودی همگام با “انتقال انرژی” برداشته شده است. در این گامهای اولیه بیشترین استراتژی از نوع متنوع سازی سبد پروژه ها و تمرکز بر توسعه نفت و گاز با رویکرد حذف مرزبندی در زنجیره ارزش قابل مشاهده است.
راهکارهای شرکت های نفت و گاز ایرانی در همگام شدن با انتقال انرژی
به طور کلی راهکار شرکتهای ایرانی در همگام شدن با “انتقال انرژی” می تواند از دو منظر کوتاه مدت و بلندمدت مورد بررسی قرار گیرند:
الف- راهکارهای کوتاه مدت:
- تشکیل کمیته های تخصصی جهت بررسی دقیق راهکارها و استراتژی های “انتقال انرژی”.
- تدوین برنامه های عملی جهت اجرای “انتقال انرژی” و همچنین پیاده سازی برنامه تدوین شده در سازمان و پایش بر پیاده سازی آن.
- تلاش برای شناسایی، انتخاب و توسعه فن آوری هایی که به دیجیتالی شدن و بهینه شدن عملیات و فرآیندهای مدیریتی در دوره “انتقال انرژی” کمک می نمایند.
- مساعدت در تأسیس و توسعه مراکزی جهت اندازه گیری، پایش و استانداردسازی میزان کربن تولیدی در فعالیتهای جاری صنعت نفت و گاز کشور.
ب- راهکارهای بلند مدت:
- تلاش برای یکپارچه کردن و حذف مرزبندی زنجیره فعالیت در صنعت نفت و گاز (تنوع سازی سبد پروژه ها در بخشهای بالادستی و پایین دستی و همچنین توسعه فعالیت در تولید محصولات دانش محور) به جهت توسعه ارزش افزوده.
- شناسایی و توسعه فن آوریهای ضروری در توسعه دانش فنی و مهندسی مرتبط با انرژی های استراتژی متنوع سازی سبد تجدیدپذیر و فناوریهای مرتبط با کاهش انتشار گازهای گلخانه ای از طریق بهبود کارایی عملیات بواسطه تأسیس واحدهای مهندسی ذیربط.
- تمرکز بر پروژه های اقتصادی به جای تمرکز بر حوزه خاص در انرژی (شبیه به این استراتژی نیز توسط شرکت TOTAL دنبال می گردد که به جای تمرکز بر حوزه خاص در انرژی بر اقتصادی بودن پروژه و کاهش هزینه در شرکت تمرکز دارد).
نویسنده: آقای علی کلاهدوز، رئیس توسعه کسب و کار E&P پتروپارس (لینکدین)
دیدگاه شما