تدوین استراتژی های بازاریابی
تدوین استراتژی های بازاریابی مناسب به شما کمک می کند که اهداف، چشم انداز و دورنمای کسب و کار خودتان را به طور کامل تعیین کرده و قدمهای درستی را در مسیر رسیدن به این اهداف بردارید.
نحوه تدوین استراتژی های بازاریابی شما روی کل کسب و کارتان تاثیر خواهد داشت. بنابراین، شما باید استراتژی های بازاریابی خود را پس از مشورت با یک تیم بازاریابی حرفه ای تدوین کنید. تیم بازاریابی و بازارسازی ترمه با بهره گیری از متخصصین حرفه ای پس از شناخت بازار هدف با انجام روش هایی مثل تحقیقات بازار می تواند در تدوین این استراتژی ها به شما کمک ویژگی های استراتژی موفق کند.
تیم بازاریابی و بازارسازی ترمه به شما کمک میکند؛ استراتژی های بازاریابی خود را با توجه به اساسی ترین اصول بازاریابی حرفه ای از جمله موارد زیر تدوین کنید:
- کسب و کار خودتان، محصولات و خدماتی که ارائه می دهید
- موقعیت و نقش محصولات و خدمات شما در بازار
- مخاطبین هدف و رقبای شما
- تاکتیک های بازاریابی که برای شما سود دهی خواهند داشت
- ایجاد یک برنامه بازاریابی مدون و ارزیابی تأثیر آن به صورت دوره ای
تدوین استراتژی بازاریابی، مسیر کلی شما را در رسیدن به اهداف کسب و کارتان مشخص خواهد کرد. در این مسیر داشتن برنامه های مختلف و تاکتیک های حرفه ای بازاریابی اهمیت بسیار زیادی دارد. شما باید برای جذب مشتریان بیشتر و رسیدن به سوددهی بالاتر اقداماتی را در جهت استراتژی هایی که تدوین کرده اید؛ انجام دهید.
تدوین استراتژی های بازاریابی حداقل باید برای چند سال آینده برنامه ریزی شده باشد و تمام تاکتیک های کاربردی برای رسیدن به اهداف سالیانه آن مشخص شده باشد.
چطور یک استراتژی بازاریابی موفق تدوین کنیم؟
از آنجایی که استراتژی بازاریابی در افزایش اعتبار برند شما اهمیت بسیار زیادی دارد باید بکوشید تا بهترین و حرفه ای ترین استراتژی های بازاریابی را برای شناساندن محصولات و خدماتتان به مشتریان بالقوه تدوین کنید. به طور کلی برای تعیین استراتژی بازاریابی موفق شما باید یک یا دو ایده قدرتمند برای افزایش آگاهی مشتریان و همچنین فروش بیشتر محصولات تان داشته باشید.
تدوین یک استراتژی موفق که دارای معیارهای زیر باشد به شما کمک می کند که به سرعت بازگشت سرمایه ای را که برای بازاریابی در نظر گرفتهاید؛ مشاهده کنید. این استراتژی ها روی بازار هدف شما متمرکز شده و نتایج فروش محصولات و خدماتتان را به طرز شگفت آوری بهبود خواهند بخشید.
به طور کلی برای تدوین استراتژی موفق باید:
اهداف کسب و کار خود را تعیین کنید
برای تدوین یک استراتژی موفق شما حتماً باید اهداف کسب و کار خود را برای چند سال آینده تعیین کنید تا بتوانید با بررسی آنها استراتژی های بازاریابی را به نحوی برنامه ریزی کنید که از آنها حمایت کند. به طور مثال، اهداف کسب و کار شما می تواند شامل موارد زیر باشد:
- افزایش آگاهی مشتریان نسبت به محصولات و خدمات شما
- فروش محصولات بیشتر به مشتریان
- گسترش مشتریان هدف و جذب مشتریان جدید
زمانی که اهداف خود را تعیین کردید باید نتایجی که با به کارگیری استراتژیهای بازاریابی انتظار دارید به آنها برسید را نیز مشخص کنید.
تیم بازاریابی و بازارسازی ترمه با توجه به هدف شما از کسب و کارتان، استراتژی های بازاریابی را با ویژگی های زیر تدوین میکند:
- خاص بودن: هر شرکتی باید استراتژی های بازاریابی مخصوص به خود را داشته باشد تا به اهداف مشخص شده دست پیدا کنید.
- قابل ارزیابی بودن: استراتژی های بازاریابی را باید بتوان به روشهای مختلف ارزیابی کرد تا از نتایج به دست آمده اطمینان یافت.
- قابل اجرا بودن: استراتژی های بازاریابی باید به نحوی تعیین شوند که بر اساس بودجه و سرمایه شرکت و همچنین سایر امکانات موجود قابل اجرا باشند.
- مرتبط بودن: استراتژی های بازاریابی باید کاملا مرتبط با اهداف هر کسب و کاری تدوین شوند.
اهداف بازاریابی خود را تعیین کنید
شما فقط زمانی می توانید استراتژی های بازاریابی موفق را تدوین کنید که لیستی از اهداف بازاریابی خود را تهیه کرده باشید. این اهداف باید تیم بازاریابی شما را تشویق کند تا بتوانید به موفقیت دست پیدا کنید.
در تدوین استراتژی های کلی، قابل اجرا بودن و قابل ارزیابی بودن مهمترین ویژگی هایی است که باید در نظر گرفته شود. در صورتی که شما در پایان یک دوره زمانی مشخص نتوانید به اهداف بازاریابی خود دست پیدا کنید؛ مطمئناً نیاز دارید که استراتژیهای بازاریابی جدیدی را تدوین کنید اما در صورتیکه هیچ هدفی برای بازاریابی خود در نظر نگرفته باشید امکان ارزیابی استراتژی های بازاریابی نیز وجود نخواهد داشت.
درباره بازار هدف کسب و کار خود تحقیق کنید
تحقیق کردن در خصوص بازار هدف یکی از موثرترین روش ها برای تدوین استراتژی های بازاریابی موفق است شما باید اطلاعات مفیدی از جمله امکان رشد بازار هدف، گرایشات اجتماعی، جنسیت، سن و حتی میزان تحصیلات مشتریان بالقوه خود را در بازار هدف مشخص کنید.
شما حتماً باید از تغییراتی که ممکن است در طول زمان در بازار هدف شما ایجاد شود نیز آگاهی های لازم را کسب کنید تا بتوانید استراتژی های مرتبط با آن را نیز تدوین کنید.
مشتریان بالقوه خود را بشناسید
از روش هایی که برای شناسایی بازار هدف به کار می برید می توانید برای شناسایی مشتریان بالقوه خود نیز استفاده کنید. با شناسایی مشتریان بالقوه می توانید استراتژی های بازاریابی خود را به نحوی تدوین کنید که آنها را به خریداران واقعی محصولات و خدمات ویژگی های استراتژی موفق کسب و کار خودتان تبدیل کنید.
با بکارگیری این استراتژی های بازاریابی مشتریان جدیدی جذب خدمات و محصولات شما خواهند شده و هر چقدر این روابط را قدرتمند تر نگه دارید؛ فروش و سود شما نیز افزایش خواهد یافت.
تیم بازاریابی و بازارسازی ترمه به شما کمک می کند الگوی خرید مشتریان بالقوه را ویژگی های استراتژی موفق شناسایی کرده و با بهبود محصولات و خدمات خود فرصتی را ایجاد کنید که این مشتریان بالقوه به خریداران واقعی شما تبدیل شوند.
رقبای خود را بشناسید
شناخت رقبای شما به اندازه شناسایی مشتریان بالقوه در تدوین استراتژی های بازاریابی موفق برای کسب و کارتان اهمیت دارد. بنابراین، شما باید شناخت درستی از محصولات، خدمات، قیمت و تاکتیک های بازاریابی رقبای خود داشته باشید. سپس از این اطلاعات برای بهبود استراتژی های بازاریابی خود استفاده کنید.
بهتر است نقاط ضعف و قوت رقبای خود را نیز شناسایی کنید به این ترتیب می توانید یک پله جلوتر از آنها قدم بردارید.
جمع بندی
برای تدوین استراتژی موفق بازاریابی شما نیاز به بررسی ایده های مختلفی در رابطه با مشتریان، رقبا، محصولات و خدمات خود دارید تا بتوانید با به کارگیری تاکتیک های بازاریابی روی بهبود ارائه خدمات و محصولات به مشتریان و جذب مشتریان جدید موفق عمل کنید.
تدوین استراتژی های بازاریابی با کمک یک تیم بازاریابی و حرفه ای می تواند در رسیدن هرچه سریعتر شما به اهداف بازاریابی تان مناسب باشد. پس اگر به دنبال افزایش فروش، کسب درآمد بیشتر و جذب مشتریان جدید هستید با تیم بازاریابی و بازارسازی ترمه تماس بگیرید.
4 ویژگی برتر برند های موفق و 4 استراتژی اشتباه در ساخت برند
2. شناخت مخاطب بهترین برندها شناخت کافی از ویژگی های جمعیتی بازار هدف و علایق و روش ها و ابزارهای ارتباطی آنان دارند. به غیر از ابرشرکتهای زنجیرهای مثل والمارت، اکثر کسب و کارها به دنبال مخاطبان هدف مخصوصی هستند. شناخت بازار هدف به این دلیل اهمیت دارد که ضمن حفظ هویت کلی یک برند زمینه را برای رساندن صدا به مشتریان و دسترسی به کارزار تبلیغاتی، فراهم میکند و همچنین به خلق یک پیوند انسانی و ارگانیک بین شرکت و مخاطبانش کمک میکند.
3. اشتیاق شاید بتوان درکوتاهمدت یک برند را بدون اشتیاق ساخت، ولی ماندگاری و حفظ آن در درازمدت امکانپذیر نیست. زمانیکه شما گذشتهی آدمهای موفق مثل استیو جابز را بررسی میکنید میبینید که همهی آنان یک اشتیاق وصفناپذیر داشتند که آنان را به حرکت وامیداشت تا سخت کار کنند و پیاپی به کامیابی و افتخار دست یابند. آن اشتیاق باعث تلاش و لذت ناب می شود که به انسانهای دیگر نیز سرایت میکند. اغلب مشتریان فقط نسبت به یک کالا تعصب و وفاداری نشان میدهند، که این علاقه مندی به نوبه ی خود به ارجاعات شفاهی و تبلیغات میانجامد. اشتیاق و عشق فراوان همچنین به شرکتها کمک میکند که در برابر مشکلات مقاومت کنند.
4. یکسانی زمانیکه مشتریان برای تکرار خرید به یک شرکت یا خدمات و محصولات آن مراجعه میکنند معمولا توقع دارند همان سطح کیفیت را که اولینبار تجربه کردند دوباره تجربه کنند. رستورانها و خدمتشان کیفیت غذاها بهترین مثال از این دست است. آدمها دوست ندارند از شرکتی خرید کنند که نمیتوان به ثبات کیفیت آن اتکا کرد. با این که اکثر صنایع از رقبا و رقابت اشباع شدهاند ولی نداشتن یکسانی یا کیفیت ثبات میتواند دلیل کافی برای مشتریان باشد تا از جاهای دیگر خرید کنند.
4 استراتژی اشتباه در ساخت برند
چهار استراتژی برندسازی که ظاهرا خوب هستند، اما درآخر هیچ کمکی به شما نمیکنند، عنوان میشود:
1. برای حسابهای کاربری خود پاسخگوی ایمیل اتوماتیک تنظیم نکنید.
برای اکانت های خودتان پاسخگوی ایمیل خودکار تنظیم نکنید! اولین هدفتان در ساختن یک برند ایجاد ارتباط با مشتریان است و برای خیلی از کارآفرینان یک جواب خودکار برای ایمیل غیرضروری است. احتمالا ازشخصی ایمیلی دریافت کردهاید و جواب اتوماتیکی را در پاسخ ایمیل فرستادهاید که مضمونی شبیه به این دارد: «من سرم شلوغ است و هر موقع که امکان داشته باشد پاسخ خواهم داد.» این پاسخ آزاردهنده است، مگر اینکه مدیر سازمانی بزرگ باشید که تا این حد از ایمیل با پاسخ اتوماتیک استفاده کنید. به شما گفته میشود، هر قدر که «در دسترس نباشید» آن وقت بیشتر ارزشمند خواهید بود، اما من مخالفم. اولین هدف شما در ساخت یک برند ایجاد ارتباط با مشتریان است و برای بسیاری از کارآفرینان یک جواب اتوماتیک برای ایمیل غیرضروری است.
2. وقتی به ایمیلها پاسخ میدهید تظاهر نکنید که «دستیار» هستید
وقتی ایمیلها را پاسخ میدهید تظاهر نکنید که «دستیار» هستید اگر شخصی به شما بگوید که این استراتژی را انجام دهید هرچه زودتر این کار را کنار بگذارید. این توصیه بر مبنای «توصیه در دسترس نبودن» است، اما این کار را هرگز انجام ندهید.
3. (متخصص) بودن خود را به رخ مردم نکشید
کلمه «متخصص» تقریبا در کارآفرینی یک کلیشه است. هرجایی را که نگاه کنید، فردی را میبینیدکه خودش را طراح معرفی کرده است. با این وجود کلمه«متخصص» تاثیرگذاری خود را از دست داده است. کلمه متخصص، کلا نادیده گرفته میشود. اگر شما چیزی را که میخواهید بیان کنید، بدون تمرین انجام دهید، آن موقع مردم عنوان شما (متخصص بودنتان) را خواهند دید. اگر نمی توانید آنچه را که به دانشآموزان، مشتریان و طرفداران خود آموزش میدهید را تکرار کنید، در این صورت شما نیز اسما یک «متخصص» خواهید بود.
4. بهعنوان شخص سوم مکاتبه نکنید
برای ثابت ماندن مدیریت، به شما توصیه میشود که در قالب شخص سوم مکاتبه کنید. به این صورت، ممکن است تمامی دستاوردهای خود را لیست کنید، بدون اینکه ظاهرا بلوف زده باشید. مشکل آنجاست که 99 درصد افرادی که قسمت «درباره ما» یا About us را روی وبسایت شما یا دیگر محلها میبینند، خواهند فهمید که خودتان آن را نوشتهاید
ما در تیم سپیدار بر آنیم که بتوانیم برای مشتریان خود و کسب و کارهایشان ارزش ایجاد کنیم بنابراین شما میتوانید با استفاده قسمت مشاوره ی کسب و کار درخواست خود را ثبت نمایید.
۷ پرسش سیمون که برای تدوین استراتژی موفق باید بدانید
فرض کنید که برای تهیهی استراتژی سازمان خود ماهها زمان صرف کردهاید. با ذینفعان اصلی و مدیران ارشد مشورت کردهاید، همه با ایدههای شما موافق هستند و از پیشرفتتان راضی هستید. اما توسعهی استراتژی تنها آغاز این فرآیند است و باید آن را با موفقیت اجرا کنید. در نتیجه بزرگترین چالش، مقابله با مسائلی است که میتوانند به سادگی فرآيند پیادهسازی را با مشکل روبهرو کنند.
اینجاست که هفت پرسش استراتژی سیمون به کارتان میآید، چرا که به شما کمک میکند تا این موضوعات را تشخیص دهید و تصمیمات لازم را برای جلوگیری از تبدیل آنها به یک مسئلهی بحرانی، اتخاذ کنید.
هفت پرسش
استاد مدرسهی اقتصاد هاروارد، پروفسور رابرت سیمون (Robert Simon) این هفت پرسش استراتژی را بر پایهی مطالعات ۲۵ سالهی خود، توسعه داده است. او این پرسشها را در نوامبر سال ۲۰۱۰ در مجلهی کسبوکار هاروارد منتشر کرد.
توجه:
این پرسشها به شما نمیگویند که چگونه استراتژی خود را تدوین کنید، بلکه فرض بر این است که تا کنون این کار را انجام دادهاید.
هفت پرسش سیمون عبارتند از:
- مشتری اصلی شما کیست؟
- چگونه ویژگی های استراتژی موفق نیازهای ذینفعان، کارمندان و مشتریان را با توجه به ارزشهای اصلیتان اولویت بندی میکنید؟
- کدام متغیرهای کلیدی عملکردی را دنبال میکنید؟
- چه مرزهای استراتژیکی در نظر گرفتهاید؟
- چگونه تنشهای خلاقانه ایجاد میکنید؟
- کارمندان شما چقدر خود را ملزم میکنند تا به یکدیگر کمک کنند؟
- کدام عدم قطعیتهای استراتژیک شما را به شدت نگران کردهاند؟
بیایید هر پرسش را با جزئیات بیشتری بررسی کنیم.
۱. «مشتری اصلی شما کیست؟»
مشتری اصلی شما میتواند یک فرد یا یک گروه مشخص باشد. زمانی که این فرد یا گروه را مشخص کردید، میتوانید بیشتر منابعتان را برای تأمین نیازهای آنها اختصاص دهید و میتوانید از خودتان بپرسید که کدام گزینه برای آنها بهتر است و به این ترتیب تصمیمگیریتان را بهبود بخشید.
توصیه:
مشتریان، محصولات و خدماتی را خریداری میکنند که به مؤثرترین شکل نیازهایشان را برآورده کند. در نیتجه سعی نکیند که همهی گروهها را راضی نگهدارید و به کمک بخش بندی بازار، تنها بر روی یک مشتری مشخص با بخش خاصی از بازار تمرکز کنید.
برای روشن کردن تصورتان از مشتری اصلی پرسشهای زیر را در نظر بگیرید:
- مشتریهای بالقوهی شما چه کسانی هستند؟
- میخواهید به چه کسی به طور ویژه خدمات خوب ارائه دهید؟
- به چه کسی نمیخواهید خدمات ارائه بدهید؟
- چه چیزی برای مشتری اصلی شما ارزش دارد؟
- چطور مطمئن میشوید که بیشترین ارزش ممکن را فراهم کردهاید؟
- آیا برای خدمترسانی به مشتری اصلیتان منابع کافی اختصاص دادهاید؟
- آیا همهی افراد به روشنی میدانند که مشتری اصلی شما کیست؟
۲. « چگونه نیازهای ذینفعان، کارمندان و مشتریان را با توجه به ارزشهای اصلیتان اولویتبندی میکنید؟»
سپس باید تصمیم بگیرید که چگونه نیازهای ذینفعان، کارمندان و مشتریان خود را اولویتبندی کنید. در نهایت ارزشهای اصلی شما باید تعیین کنند که چه کسی را در جایگاه نخست قرار دهید، اما هنگام توسعهی استراتژیتان به راحتی ممکن است این مسئله را فراموش کنید. برای مثال ممکن است نیاز آخرین کاربری را که به او خدمات ارائه میدهید، در اولویت بگذارید.
زمانی که نیازهای گروههای خاصی را در اولویت قرار دادید، تصمیم شما باید با این انتخاب هماهنگ باشد. اما بسیار مهم است که به یاد داشته باشید که هر سه گروه سهمی در موفقیت کسب و کار شما دارند، در نتیجه هنگامی که نیازهای یک گروه را در اولویت قرار میدهید، دو گروه دیگر را فراموش نکنید.
پرسشهای زیر را در نظر بگیرد:
ارزشهای اصلی ویژگی های استراتژی موفق سازمان شما کدامند؟
- آیا همهی افراد درون سازمان ارزشهای اصلی شما را میدانند؟
- آیا همهی افراد درگیر، مطمئن شدهاند که با همهی ذینفعان، کارمندان و مشتریان به شکلی مسئولانه و اخلاقی رفتار میشود؟
- آیا از آنها برای تصمیم گیری استفاده میکنید؟
- در صورت استفاده از این ارزشها، چه تصمیات دشواری باید اتخاذ کنید؟
- آیا عاملی در استراتژی شما وجود دارد که با این ارزشها به خوبی هماهنگ نشده باشد؟
۳. «کدام متغیرهای کلیدی عملکردی را دنبال میکنید؟»
دو پرسش نخست سیمون مشخص میکنند که چگونه منابع را فرآهم کنید و تصمیم بگیرید. در اینجا مطمئن میشوید که افرادتان برای رسیدن به نتایج مورد نظر متمرکز شدهاند.
با تشخیص اینکه چه چیزی برای مشتریانتان ارزشآفرینی میکند شروع کنید. زمانی که آنها را تشخیص دادید، میتوانید این موضوع را با افرادتان در میان بگذارید. به این ترتیب همهی افراد میتوانند بر روی راضی نگه داشتن مشتری اصلیتان تمرکز کنند.
لازم نیست این فهرست جامع باشد، بلکه تنها لازم است که متغیرهای کلیدی را تشخیص دهید. هرچه این متغیرها کمتر باشند، افراد بهتر میتوانند آنها را به خاطر بسپارند و اگر تعداد آنها بیش از حد زیاد باشد، این خطر وجود دارد که تمرکزتان را از دست بدهید و تلاشتان را بیاثر کنید.
مهم است که در این مرحله پاسخگوییتان را افزایش دهید. پس از اینکه معیارهای ارزیابی عملکرد را مشخص کردید، مطمئن شوید که از آنها به عنوان بخشی از فرآیند مدیریتی روزانهی خود پیروی میکنید، در نتیجه افراد چیزی را که از آنها انتظار دارید انجام میدهند. باید برای رسیدن و پیشبردن این معیارها پاداشی تعیین کنید و در صورت عقب ماندن از برنامه نیز جریمهای در نظر بگیرید.
سؤالات زیر را از خودتان بپرسید:
- فکر میکنید ارزش چگونه برای مشتری اصلیتان ایجاد شده است؟ (میتوانید برای فکر کردن به این موضوع از تجزیه و تحلیل USP، زنجیره ارزش پورترو تجزیه و تحلیل زنجیره ارزش استفاده کنید.)
- محرکهای ارزش درون سازمانتان چیست؟
- آیا چیزهایی را که واقعا اهمیت دارند میسنجید؟
- افراد چگونه میتوانند بهصورت روزانه ارزش خلق کنند؟
- چگونه افراد را مجبور میکنید که به خاطر عملکردشان پاسخگو باشند؟
- آیا شیوهی سنجش عملکردتان منسجم است و آیا رفتار درستی را تشویق میکنند؟
- آیا از روشهای ارزیابی عملکرد به شکلی منصفانه استفاده میکنید؟
۴. «چه مرزهای استراتژیکی را در نظر گرفتهاید؟»
بررسی کردیم که چگونه منابع را اختصاص دهید، تصمیمگیری کنید و عملکرد را ارزیابی نمایید. حال بر کنترل ریسک استراتژی تمرکز خواهیم کرد.
اجرای خوب یک استراتژی به تصمیمگیریهای خوب افراد بستگی دارد و احتمالا شما در همهی این تصمیمگیریها درگیر نخواهید بود. در نتیجه دو گزینه پیشِ روی شماست: به افراد بگویید چه کاری انجام دهند یا چه کاری انجام ندهند. سیمون استدلال میکند که انتخاب دوم روش قدرتمندتری برای مشخص کردن مرزهاست. با مشخص کردن کارهایی که نمیتوان انجام داد و عواقب انجام آنها، میتوانید جهت روشن و به دور از ابهامی ایجاد کنید.
این موضوع برای فرصتهای استراتژیک نیز صادق است، به روشنی مشخص کنید که به دنبال چه ریسکهایی نمیروید و بر اساس آن عمل کنید.
زمانی که مرزها را مشخص کنید افراد میدانند که چه فعالیتهایی ممنوع است و باید از بین فعالیتهای دیگر دست به انتخاب بزنند. همچنین این کار از بوروکراسی بسیار زیادی جلوگیری میکند و به سازمان شما اجازه میدهد تا به شکلی روانتر به کار خود ادامه دهد.
مراقب باشید که در این مرحله از مسیر اصلی فاصله نگیرید. جایی که سازمان شما با ریسکی جدی روبهرو شود، لازم است که به دقت آن را مدیریت کنید. اگر در این مرحله قوانین را حتی کمی اشتباه بهکار ببرید یا افراد نخواهند از آنها پیروی کنند، مشکلاتی جدی شما را تهدید خواهند کرد.
به این پرسشها فکر کنید:
- چه تصمیمات یا اعمالی اعتبار یا کسبوکار شما را به شکلی به خطر میاندازد؟
- از کدام ابتکارات استراتژیک میخواهید حمایت کنید؟
- چگونه دربارهی اینکه مرزهایتان چه هستند با دیگران صحبت میکنید؟
- چگونه آنها را تحمیل میکنید؟
۵. « چگونه تنشهای خلاقانه ایجاد میکنید؟»
سپس باید مطمئن شوید که استراتژی شما نوآوری را تشویق میکند. سازمانهایی که نتوانند دست به نوآوری بزنند و با گذشت زمان تغییری نکنند، احتمال موفقیتشان کم میشود.
نوآوری معمولا زمانی اتفاق میافتد که عادات را کنار میگذارید. درون یک سازمان معنای این حرف میتواند این باشد که افراد را به چالش بکشید و آنها را به نوآوری تشویق کنید. در غیر اینصورت افراد برای کنار گذاشتن روشهای قابل پیشبینی و راحت همیشگی، انگیزه بسیار کمی خواهند داشت.
سیمون در مقالهاش شش راه را برای تحریک افراد به بیرون آمدن از ناحیهی امنشان معرفی میکند و راههای نوآورانهای را برای پیشرو بودن در رقابت، پیدا میکند. این روشها عبارتند از:
- در نظر گرفتن اهداف بزرگ.
- رتبهدهی به افراد.
- رتبهدهی به واحدهای کسبوکار.
- افزایش پاسخگویی افراد که شامل نتایج بین واحدها هم میشود.
- پخش کردن هزینهها درون سازمان و رصد کردن هزینهها به شکلی بین واحدی.
- ایجاد نیروی کار بین واحدی.
توصیهی ۱:
تعیین اهداف خیلی بزرگ میتواند در بعضی موارد مؤثر باشد، اما در برخی موارد دیگر ممکن است باعث کاهش بهره وری شود (برای مثال در جایی که افراد تا جایی که میتوانند سخت و هوشمندانه کار میکنند). در نتیجه از این رویکرد با دقت استفاده کنید.
توصیهی ۲:
زمانی که میخواهید سیستمی انگیزشی تعیین کنید، به رفتاری که میخواهید درون سازمان ایجاد کنید بادقت فکر کنید. برای مثال اگر میخواهید کار تیمی را ارتقاء دهید، ممکن است رتبهدهی به افراد درون تیم، آخرین کاری باشد که باید انجام دهید.
۶. « کارمندان شما چقدر خود را ملزم میدانند که به یکدیگر کمک کنند؟»
بسیار مهم است که افراد تیمتان را به گونهای تشویق کنید که به صورت فردی عالی باشند، اما در عین حال با هم کار کنند و به کمک یکدیگر بروند. سیمون استدلال میکند که سازمانهای متعهد باید چهار ویژگی زیر را دارا باشند:
- افتخار کردن به هدف: مأموریتی که افراد حس خوبی نسبت به آن داشته باشند.
- پیدا کردن هویت در درون گروه: داشتن احساس افتخار برای اینکه بخشی از سازمان هستند.
- اعتماد: به افراد نشان دهید که شما بیشترین منفعت را برای آنها میخواهید. همچنین پاداشها را به شکلی آزادانه بین همهی افراد تقسیم کنید تا نشان دهید که همهی شما در یک تیم هستید.
- انصاف: بررسی کنید که چگونه به افراد دستمزد میدهید و قدرت را توزیع میکنید. همچنین تفاوت را بین رفتار خود با افراد ارشد و دیگر افراد درون سازمان، به حداقل برسانید.
پرسشهای زیر را در نظر بگیرید:
- مأموریت و چشم اندازشما چیست؟
- چگونه افتخار را در محل کار افزایش میدهید؟
- آیا سیاستهای پاداشدهی و ارزیابی عملکرد، باعث ترویج و یا مانع انجام کارها به صورت گروهی میشود؟
- آیا پاداشها را به شکلی منصفانه و مساوی درون سازمان توزیع میکنید؟
۷. « کدام عدم قطعیتهای استراتژیک، شما را به شدت نگران کردهاند؟»
پرسش نهایی بررسی میکند که چگونه خود را با تغییرات سازگار میکنید. همهی ما می دانیم که تغییر اجتنابناپذیر است در نتیجه چگونگی مدیریت کردن آن، موفقیت استراتژی شما را تعیین خواهد کرد.
ممکن است به شکلی واقعبینانه استراتژی دراز مدت خود را با گذشت زمان تغییر دهید. اما تا زمانی که اهدافی داشته باشید که به آنها به خوبی فکر شده باشد و به روشنی بدانید که میخواهید چه چیزی به دست بیاورید، احتمال موفقیتتان بیشتر خواهد بود.
معنای این حرف این است که به عدم قطعیتها توجه کنید، احتمالات مختلف را در نظر بگیرید و این اطلاعات را با تیمتان به اشتراک بگذارید.
همواره همه چیز را ساده نگهدارید و به چیزهایی که اهمیت بیشتری دارند توجه کنید.
هدف شما باید این باشد که تا جایی که میتوانید از افراد مختلف یاد بگیرید. برای مثال مطمئن شوید که از افراد سؤالهای بسیاری پرسیدهاید، بهویژه کسانی که به طور مستقیم به مشتریان خدمات ارائه میدهند. همچنین سیستمهایی ایجاد کنید که در آن افراد ایدهها و اطلاعات را به اشتراک بگذارند. افراد را تشویق کنید که نظر خودشان را داشته باشند و پیشفرضها را به چالش بکشند.
با فرا رسیدن زمان مواجهه با عدم قطعیتها، پرسشهای زیر را در ذهن داشته باشید:
- چه چیزی تغییر کرده است؟
- چرا تغییر کرده است؟
- قصد دارید با آن چه کار کنید؟
این پرسشها به شما کمک میکنند تا با تغییر به شکلی مؤثر کنار بیایید، تصمیم بگیرید چگونه به جلو حرکت کنید و برنامه ریزی راهبردیتان را روان و تطبیقپذیر نگه دارید.
پنج مرحله برای ایجاد یک استراتژی بازاریابی موفق
اگر با اصول اولیه مارکتینگ آشنا هستید؛ پیشنهاد می کنیم قبل از این مطلب، مقاله "استراتژی بازاریابی چیست؟" و مقاله "برنامه بازاریابی چیست؟" را مطالعه بفرمایید. زیرا به هر دو مبحث در این مقاله نیاز خواهیم داشت. و اگر با اصول مارکتینگ آشنایی ندارید؛ ابتدا مقاله "بازاریابی را از کجا شروع کنیم؟" را مطالعه نمایید.
یک بازاریابی موفق از چارچوبی پیروی می کند که در این مقاله به پنج ویژگی آن می پردازیم و فرض می کنیم شما صاحب یک کسب وکار در زمینه مد لباس هستید:
روی بازار تمرکز کنید.
بازار هدف شما باید کاملاً مشخص باشد. شما نمی توانید همه را راضی نگه دارید. انجام این کار وقت و انرژی بسیار زیادی را میطلبد ویژگی های استراتژی موفق و ممکن است متحمل ضرر شوید.
بازار هدف یک برند مد لباس می تواند هر کسی باشد، اما باید محدود شود. ابتدا باید بین جنسیت (مرد یا زن) و سپس عامل سن تصمیم بگیرید.
در کل همه چیز بر اساس مخاطب هدف شما خواهد بود. عوامل دیگری که باید در نظر گرفته شوند، علاقه مندیها و قدرت خرید مخاطب هدف شما هستند. فرمول موفقیت استراتژیک شما این است: تقسیم بندی بازار کل، انتخاب بازار هدف، و سپس تسخیر بازار هدف.
ابتدا شما می بایست، کل بازار پیش روی خود را بر اساس مولفه های مختلف، نظیر اقتصادی، فرهنگی، جغرافیایی و. تقسیم نمایید. مثلا تقسیم بندی اقتصادی شما شامل طبقه ویژگی های استراتژی موفق مرفه جامعه، طبقه متوسط و طبقه کم بضاعت می باشد. یا مثلا تقسیم بندی جغرافیای برای بازار مد لباس، می تواند شامل مناطق کوهستانی، کویری و ساحلی باشد. صد البته پیش نیاز این مرحله، اطلاعاتی است که با استفاده از تحقیقات بازاریابی بدست می آوردید. پس از اینکه با تحقیقات بازاریابی اطلاعات لازم برای شناخت بازار و رقبای خود را بدست آوردید؛ ابتدا تقسیم بندی بازار انجام میدهید و سپس باتوجه به توانمندیهای خود و پتانسیل رقبا، میتوانید بخشی از بازار را بعنوان بازار هدفتان انتخاب کنید.
مهم ترین ویژگی های یک "تریدر موفق" | برای کسب سودهای کلان
امروزه با توجه به تبلیغات گستردهای که برای آسان پول درآوردن ویژگی های استراتژی موفق ویژگی های استراتژی موفق شده، تریدری یا همان معامله گری به عنوان یکی از حرفههای پولساز و در عین حال کم دردسر معرفی شده؛ مردم به دلیل عدم شناخت کافی با این شغل و بازارهای کاری آن و صرفا از روی تبلیغات جذب میشوند و نتیجهی این عدم آگاهی منجر به از دست دادن سرمایه، وقت و. میشود . همهی اینها در حالی است که اگر ما با ویژگیهای یک تریدر حرفهای آشنا باشیم و روند کار او برای ما الگو باشد، به بهترین شکل میتوانیم از این حرفه کسب درآمد کنیم. اگر شما هم میخواهید برای ورود به بازار اقدام کنید، در ادامهی این مقاله با ما باشید تا ویژگیهای یک تریدر موفق را بشناسید تا سنجیده عمل کنید.
موفق ترین تریدرها آنهایی هستند که برای روند کار خود فاکتورهایی در نظر گرفتند و متناسب با همان فاکتورها به پیش میروند. در این مقاله، مهمترین ویژگیهای یک تریدر موفق را گفتیم تا شما عزیزان ضمن آشنایی با ویژگیهای یک تریدر موفق، از این ویژگیها برای بهبود عملکرد ویژگی های استراتژی موفق معاملاتی خودتان نیز استفاده کنید؛ از شما دعوت میکنم که در ادامهی این مقاله با ما همراه باشید.
1-نظم در ترید
اولین ویژگی یک تریدر موفق، نظم داشتن در معاملات است؛ منظم بودن در معامله گری حد وسط ندارد شما یا منضبط هستید یا نیستید. انضباط از ویژگیهای اصلی است که هر تریدر یا معامله گری به آن نیاز دارد تا استراتژیهای روزانه خود را در معاملات پیاده کند واز فرصتهای معاملاتی بهره ببرد. درعین حال، منظم بودن به این معنا نیست که تریدر 24ساعته پای چارت و تحلیل باشد، بلکه به معنی رعایت اصول و قوانین کلی در معاملات است؛ یعنی زمانی که چارت نیاز به زمان دارد به او زمان دهید و زمانی که وقت تحلیل و به اصطلاح کره گرفتن از بازار است با بهترین استراتژی های معاملاتی سود بگیرید.
به عبارت دیگر نظم داشتن در معاملهگری به معنی متعهد بودن به بهبود عملکرد مستمر در معاملات است؛ زمانی که به ترید به عنوان منبعی برای کسب سود و درآمد نگاه کنیم خود به خود تاثیر نظم را در افزایش و درآمد و بهبود روش معاملاتی میبینم.
2-یادگیری مداوم
بازارها همواره متغییر هستند. همیشه روندهای جدید، استراتژیهای متفاوت و ایدههای تازه در روشهای جدید معاملاتی شکل میگیرد. برای بهترین عملکرد در معاملات باید اطمینان حاصل کنید که نسبت به روشهای به روز و مطالب و آموزشهای گسترده ویژگی های استراتژی موفق ارائه شده در این امر منعطف باشید. امروزه اینترنت، دسترسی به این روندها و تغییرات را بسیار آسان کرده است و شما بدون نگرانی میتوانید بهترین منابع را برای آموزش و به روز کردن اطلاعاتتان استفاده کنید؛ در این زمینه تیم محتوایی زدبورس با ارائه کاربردی ترین وبینارهای فارکس ، جدیدترین اخبار فارکس در لحظه، دوره های آموزشی جامع و مقالات روزانه جدیدترین روشها و آموزشها را در اختیار مشترکین و اعضای خانواده زدبورس قرار میدهد.
3-پذیرش نتیجه ی معاملات و کسب تجربه
پذیرش و درس گرفتن از زیانها، از دیگر ویژگیهای یک تریدر موفق است. همانطور که سود کردن در معاملات لذت بخش است، ضرر کردن حس ناکامی دارد. تریدری نیست که در بازار فعالیت کند و ضرر نکند پس باید به هر اتفاقی در بازار به عنوان تجربه در نظر گرفت، ضررها در بازار مسیر سودهای آینده را به ما نشان میدهد پذیرش نتیجهی معامله اولین قدم برای کسب تجربه در بازار است.
بعضی از افراد با توجه به ذهنیتی که از قبل داشتند به هیچ عنوان زیان مالی را نمیتوانند هضم کنند پولشان را همیشه در بانک میگذارند و با کوچکترین زیان مالی آشفته میشوند. اگر چنین افرادی قصد ورود به حوزه معاملهگری دارند باید در ابتدا باید ذهنیت خود را تغییر دهند. تفاوت تریدرهای موفق با افرادی که از بازار خارج میشوند در اصل پذیرش نتیجه ی معامله خلاصه میشود، تریدرهای موفق از ضررها درس گرفتهاند و با کاهش میزان ضرر تمرکز را روی سودگرفتن از بازار میگذارند.
4- پیروی نکردن از استراتژی دیگران در معاملات
ویژگی بارز تریدر موفق عدم پیروی از دیگران است. تریدهای شما منعکس کننده شخصیت شما هستند. استراتژیهای هر شخصی برای خودش مناسب است.
نباید کاری که شخص دیگری کرده است را شما هم انجام دهید. باید آنقدر وقت بگذارید تا بازار را درک کنید، به اهداف شخصی خود در ترید توجه کنید و با توجه به ریسک پذیری خودتان و تمایلی که برای ریسک کردن دارید از ناحیه امن خود خارج شوید.
بحث یادگرفتن از دیگران تا تقلید از روش معاملاتی آنها متفاوت است، شما زمانی که وارد بازار میشوید، هوشمندانه نیست که بدون داشتن آموزشهای قبلی شروع به ترید کنید در این شرایط، ترید بدون آموزش نتیجهای جز از دست دادن سرمایهی شما را ندارد. اما بعد از اینکه آموزشهای لازم را دریاف کردید میتوانید متناسب با چیزهایی که یادگرفتید، سبک معاملاتی منحصر به فرد خودتان را داشته باشید اکثر تریدرهای موفق دنیا بر این باورند، اگر به عنوان تریدر سبک شخصی خود را در ترید دنبال نکنید، شاید یکبار یا دو بار سود ببرید ولی احتمال کمی وجود دارد که در بلندمدت موفق باشید.
اطلاع از خبرها و رویدادها در رسانههای مختلف خوب است اما باید مطمئن شوید که تصمیمات را خودتان گرفتهاید و تحت تاثیر چیزهایی که خواندهاید یا توصیههای دیگران گرفته نشده است. باید آنقدر تجربه کسب کنید و یاد بگیرید که خودتان بتوانید برای معاملات خود تصمیم بگیرید و تمامی مسئولیت آن تصمیمات را نیز بر عهده داشته باشید.
5- مدیریت احساسات و استفاده از ترید پیشگیرانه
شما به عنوان یک تریدر موفق باید به این درک برسید که احساسات شما بزرگترین دشمن شماست. واکنش بیش از حد و احساساتی شدن نسبت به نتیجهی معاملات میتواند بسیار مخرب باشد.
درست است که احساسات را نمیتوان از بین برد ولی یک تریدر موفق، احساسات خود را میپذیرد و آنها را مدیریت میکند. تریدر موفق میداند زمانی که ترس یا حس طمع به او دست داد چگونه رویکردی معقولانه در پیش بگیرد. ترید پیشگیرانه یعنی به جای اینکه به رویدادها واکنش نشان دهید، بازار را از طریق دانستههای قبلی درک کنید و نسبت به تجربههایی که در شرایط مشابه از بازار کسب کردید شرایط را مدیریت کنید.
6- صبور بودن
یک تریدر موفق خیلی سریع ضررهای خود را محدود میکند ولی برای ذخیره سود عجلهای ندارد و دست به معامله عجولانه نمی زند. تازهکارها بعضی اوقات وقتی یک معامله وارد سود میشود فوری آن را میبندند چون میترسند سودشان از بین برود درصورتی که با کمی صبر میتوانند همین سود را چند برابر کنند.
میزان سرمایهی اولیه برای شروع کار تاثیر زیادی در میزان برداشت سود دارد، اما سرمایه محدود همراه با چاشنی صیر کردن نیز میشود به سودهای بزرگ رسید و این امر ممکن نیست مگر با صبر برای کسب سود و مرکب کردن این سودها با سرمایهی اصلی؛ با این روش هم سرمایه اولیه چند برابر میشود هم سود شما از معاملات به تدریج افزایش میابد. ثروت یک شبه یا چند هفته یا چندماه بدست نمیآید، بلکه باید بطور آهسته و با پیادهسازی استراتژی صحیح معاملاتی به دست آید. بنابراین یک تریدر موفق صبور است و علاوه بر مداومت در کار، دست به خرید و فروش عجولانه نمیزند.
7- تهیه چک لیست
موثرترین روش برای بهتر انجام دادن کارها نوشتن آنهاست. تریدر موفق کسی است که بتواند کارهایش را دسته بندی کند، به هر موضوعی اولیوت بدهد و به نسبت اهمیت هر موضوع، به انجام آنها اقدام کند.
یک چک لیست کاربردی به شما ادامه مسیری که باید طی کنید را نشان میدهد. نوشتن چک لیست ویژگی های استراتژی موفق معاملاتی به این صورت است که شما لیستی از کارهایی که میخواهید در طول زمان ترید خود انجام دهید تهیه میکنید و طبق آن پیش میروید بدون اینکه گیج شوید و یا کار مهمی را فراموش کنید.
یک چک لیست میتواند شامل : لیست جفت ارزهایی که روی آنها کار میکنید، لیست جفت ارزهایی که میخواهید آنها را بررسی کنید، استراتژیهای کارساز برای هر جفت ارز، مدیریت سرمایه،کارهایی که باید حتما قبل از شروع معامله انجام شود و. میشود.
نتیجه گیری:
در این مقاله با ویژگیهای یک تریدر موفق آشنا شدیم و فاکتورهای کلی که یک تریدر نیاز دارد تا در بازار کسب سود کند را مطرح کردیم. نکاتی که مطرح شد حاصل سالها تلاش و تجربه تیم تریدر زدبورس در بازارهای مالی است، هدف ما این است که شما با در نظر گرفتن این نکات بهترین نتیجه را از معاملاتتان بگیرید. خانواده بزرگ زدبورس همیشه در کنار شماست تا با ارائه جدیدترین استراتژی های آموزشی شما را در مسیر رسیدن به اهدافتان پشتیبانی کند.
دیدگاه شما